قصه-کودکانه-زن-و-مرغ-چاق-جلد

قصه کودکانه: زن و مرغ چاق / طمع زیاد خوب نیست!

قصه کودکانه

زن و مرغ چاق

طمع زیاد خوب نیست!

– بازنویسی: سید حسن ناصری – احمد باقری نژاد
– برگرفته از: قصه های رنگارنگ 10

به نام خدا

زنی مرغی داشت که هرروز یک تخم می‌گذاشت و زن از این بابت خیلی خوشحال بود؛ اما کم‌کم طمع زن بیشتر شد. او تخم‌مرغ‌های بیشتری می‌خواست.

زنی مرغی داشت که هرروز یک تخم می‌گذاشت

با خودش فکر کرد اگر غذای بیشتری به مرغ بدهد، تخم بیشتری می‌گذارد. زن آن‌قدر به مرغ دانه داد که مرغ چاق و تنبل شد و از تنبلی دیگر هیچ تخمی نگذاشت.

این داستان به ما می‌آموزد که اگر طمع داشته باشیم، ممکن است آنچه را هم که داریم از دست بدهیم.

متن پایان قصه ها و داستان



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *