قصه کودکانه پیش از خواب
حیوانها دربارهی انسانها چه میگویند؟
گردآوری و بازنویسی: حسن ناصری
روزی یک عنکبوت، یک هزارپا و یک قورباغه دربارهی انسانها باهم صحبت میکردند. هزارپا گفت: «انسانها کر هستند. خیلی وقتها که از کنارشان رد میشوم با تمام قدرت پاهایم را به زمین میکوبم؛ اما آنها متوجه من نمیشوند.»
عنکبوت با دل خوری گفت: «کور هم هستند. خیلی وقتها با زحمت زیاد تار بزرگی میبافم؛ اما آن را نمیبینند و پارهاش میکنند. بدنشان هم آنقدر زشت است که مجبورند همیشه لباس بپوشند تا کسی بدنشان را نبیند.»
قورباغه وسط حرف عنکبوت پرید و گفت: «کارهایشان هم عجیبوغریب است. شاید هم دیوانهاند. به آب رودخانه نیاز دارند؛ اما بازهم رودخانه را کثیف میکنند.»
هزارپا دوباره گفت: «جالب است. هم کورند، هم کر، هم زشت و هم دیوانه. آنوقت ادعا میکنند از همه بهترند.»