قصه-کودکانه-اولین-گنج-چِرنا-

قصه کودکانه: اولین گنج چِرنا / جوینده یابنده است

قصه کودکانه

اولین گنج چِرنا

جوینده یابنده است

– بازنویسی: سید حسن ناصری – احمد باقری نژاد
– برگرفته از: قصه های رنگارنگ 10

به نام خدا

روستایی که چرنا در آن زندگی می‌کرد، خیلی کوچک و باصفا بود. چون از وسط آن یک رودخانه عبور می‌کرد.

بزرگ‌ترین آرزوی چرنا پیدا کردن گنج‌های گم‌شده بود.

گنج توی قصه‌ها بیشتر در ته دریا است. به همین خاطر چرنا خیلی دلش می‌خواست برای پیدا کردن گنج به دریا برود، اما نزدیک روستای آن‌ها دریایی وجود نداشت و چرنا مجبور بود توی رودخانه به دنبال گنج بگردد.

بچه‌های روستا او را مسخره می‌کردند و بعضی‌ها خیال می‌کردند چرنا دیوانه است؛ اما چرنا با پشتکار به کارش ادامه داد تا اینکه اولین گنجش را پیدا کرد. او از ته رودخانه یک گردنبند طلا پیدا کرد. این گردنبند مال خانم «لولا» بود که مدتی قبل آن را گم کرده بود.

او از ته رودخانه یک گردنبند طلا پیدا کرد

چرنا گردنبند را به صاحبش برگرداند و در عوض، خانم لولا که زن بخشنده‌ای بود، برای او لباس و لوازم غواصی خرید. از آن روز به بعد، بچه‌های روستا دیگر چرنا را مسخره نمی‌کردند بلکه هرروز در رودخانه به دنبال گنج می‌گشتند.

تا امروز، چرنا و بچه‌های روستا هیچ گنجی پیدا نکرده‌اند؛ اما شناگرهای ماهری شده‌اند. بعضی‌ها می‌گویند بچه‌های روستا ورزشی یاد گرفته‌اند که ارزشش از گنج هم بیشتر است. شما چه فکر می‌کنید، بچه‌ها؟

متن پایان قصه ها و داستان



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *