قصه کودکانه آموزنده: عروسی شیر / تزویر به شما امان می‌دهد تا مقاومتتان را بشکند. 1

قصه کودکانه آموزنده: عروسی شیر / تزویر به شما امان می‌دهد تا مقاومتتان را بشکند.

قصه کودکانه آموزنده

عروسی شیر

تزویر به شما امان می‌دهد تا مقاومتتان را بشکند. پس از غلبه شک نکنید که گردنتان را خواهد شکست. (مختار ثقفی)

– بازنویسی: سید حسن ناصری – احمد باقری نژاد
– برگرفته از: قصه های رنگارنگ 10

به نام خدا

شیر زورگو سلطان جنگل بود و به همه زور می‌گفت. همه از شیر می‌ترسیدند. چون او ناخن‌ها و دندان‌های بلند و تیزی داشت.

یک روز که شیر زورگو در جنگل راه می‌رفت، چشمش به دختر زیبایی افتاد. به دنبال دختر رفت تا خانه‌اش را پیدا کرد. بعد وارد خانه‌اش شد و دختر زیبا را از پدرش خواستگاری کرد و در آخر نعره‌ای کشید و گفت: «اگر قبول نکنی با دخترت ازدواج کنم، خودت و خانواده‌ات را یکجا می‌خورم.»

شیر وارد خانه‌ دختر شد و دختر زیبا را از پدرش خواستگاری کرد

پدر بیچاره که دلش نمی‌خواست دخترش را به یک حیوان وحشی بدهد، فکری کرد و گفت: «به‌به! من افتخار می‌کنم شما داماد من بشوید! اما اول باید دو تا کار برایم انجام دهید تا اجازه بدهم با دخترم ازدواج کنید: اول این‌که ناخن‌هایتان را کوتاه کنید، دوم این‌که همه‌ی دندان‌هایتان را بکشید تا به دخترم صدمه نزنید.»

شیر که خیلی دلش می‌خواست با دختر زیبا عروسی کند، قبول کرد. پدر زرنگ خیلی زود ناخن‌های شیر را کوتاه کرد و تمام دندان‌های او را کشید.

حالا شیر مانند یک حیوان خانگی بی‌خطر شده بود. آن‌وقت پدر زرنگ چوب بزرگی برداشت و به جان شیر افتاد و آن‌قدر او را کتک زد که شیر دیگر هیچ‌وقت به فکر زورگویی به دیگران نیفتاد.

متن پایان قصه ها و داستان



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *