کتاب قصه کودکانه آموزنده
پیشوایان هدایت
آشنایی با امام حسن عسکری علیهالسلام برای کودکان
امام یازدهم شیعیان
ترجمه و تألیف: صفر سفیدرو
تصویرگر: مُنقذ الموسوی، حَسَنِین عباس
به نام خدای مهربان
ولادت:
پیشوای یازدهم شیعیان، امام حسن عسکری (ع) در هشتم ربیعالثانی سال ۲۳۲ هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود. پدرش امام هادی (ع) و مادرش حدیثه بود.
ولادت امام حسن (ع) پدر را بسیار خوشحال کرد. نوزاد را به گرمی در آغوش گرفت. از همان کودکی به تربیت و تعلیم او همت گماشت؛ زیرا این فرزند، ادامۀ راه نبوت و امامت بود.
در زمان کودکی، یکی از شیعیان، او را در کنار چند کودک دید که مشغول بازی هستند. از او پرسید: «چرا شما با آنها بازی نمیکنید؟»
امام فرمود: «خداوند ما را برای بازی نیافریده است.»
وقتی مُتوکّل، امام هادی (ع) را از مدینه به سامرا برد، امام حسن عسکری (ع) نیز همراه پدر به سامرا رفت. او مشکلات و سختیهای پدر را از نزدیک میدید و یار و غمخوار پدر در مشکلات بود. عباسیان، امام هادی (ع) را مسموم و شهید کردند. آنها نگذاشتند که شیعیان بدن مطهر امام را تشییع کنند و فرزندان امام مجبور شدند پیکر مطهر پدر را در منزلش به خاک سپارند.
پس از پدر:
امام حسن عسکری (ع) حدود ۲۳ سال داشت که به امامت رسید. در دوران امامت آن حضرت، حکومت عباسی به دست ترکها بود. آنها هر موقع که میخواستند خلیفهای را برکنار میکردند و دیگری را بهجای او مینشاندند.
پس از شهادت امام هادی (ع) دستگاه حکومت بر فرزندش، امام حسن عسکری (ع) بسیار سخت میگرفت و اجازه نمیداد مردم با آن حضرت ملاقات کنند. امام میبایست هفتهای دو بار، خود را به دارالخلافه معرفی میکرد. جاسوسان حکومت، کاملاً مراقب امام بودند. هر کس با امام (ع) رابطهای داشت، جانش به خطر میافتاد. باوجود همۀ سختگیریها، امام تلاش میکرد با مردم رابطه برقرار کند و به سؤالهای دینی آنها پاسخ دهد. مردم نیز بیشتر با نوشتن نامه با آن حضرت ارتباط برقرار میکردند.
حاکمان دوره امام (ع):
در زمان امام هادی (ع). واثق، مُتوکل، مُنتصر، مُستعین و مُعتزّ حکومت کردند. پس از شهادت امام هادی (ع) و در دوره امامت امام حسن (ع)، برای مدت کوتاهی معتز حاکم بود و پس از او مُهتدی در سال ۲۵۵ هجری قمری به قدرت رسید. در دوره حکومت او خلافت عباسی دچار آشوب بود.
امام حسن عسکری (ع)، به یکی از یارانش که او نیز مانند امام زندانی بود، فرمود: «امشب، خداوند به عمر مهتدی پایان میدهد.»
فردا صبح، ترکهای دربار عباسی، خلیفه را به قتل رساندند.
پس از او مُعتمد قدرت را به دست گرفت. در دورۀ معتمد نیز، گر چه در همه جای کشور آشوب و ناامنی بود ولی به دستور او، بر امام حسن عسکری (ع) سخت میگرفتند و او را زندانی کردند.
پس از مدتی مأموران حکومت باکمال تعجب دیدند دو زندانبانِ امام نماز میخوانند و روزه میگیرند. حکومت، زندانبانها را احضار کرد. آنان گفتند: «امام حسن (ع)، همیشه در حال روزه و عبادت است. هرگاه به او نگاه میکنیم، تمام بدنمان میلرزد.» حکومت نیز از ترس، آن دو را رها کرد.
مُعتمد بر امام (ع) بسیار سخت میگرفت و اجازه نمیداد کسی با او ملاقات کند. ارتباط با امام (ع) بسیار سخت بود و آن حضرت بهسختی با برخی از نزدیکان خود رابطه برقرار میکرد. مردم میدانستند که دوازده امام، جانشینان پیامبر (ص) هستند. ازاینرو امویان و عباسیان همیشه تلاش میکردند امامان در میان مردم جایگاهی نداشته باشند. ولی مردم با دیدن رفتار و ویژگیهای امامان به مقام والای ایشان پی میبردند.
امام حسن عسکری (ع) میفرمود: «امویان و عباسیان به دو دلیل شمشیر روی ما میکشند: اول اینکه آنان میدانند خلافت حقشان نیست و از ما میترسند؛ دوم اینکه آنها نیز شنیدهاند که «قائم» ما حکومت ظلم و ستم را نابود میکند؛ بنابراین میخواهند با کشتن فرزندان رسول خدا (ص)، از تولد قائم (ع) جلوگیری کنند.»
چند سفارش از امام (ع):
«شما را به تقوا، دینداری، تلاش و کوشش در راه خدا و امانتداری سفارش میکنم. با همسایگان خود، خوشرفتاری کنید و از خدا بترسید. محبت ما اهلبیت را در دلهایتان پرورش دهید. همیشه به یاد خدا و به یاد مرگ باشید. بسیار قرآن بخوانید و برای رسول خدا (ص) و اهلبیت او، صلوات بفرستید.»
شرایط سیاسی و اجتماعی:
سختگیری خلفای عباسی در دورۀ امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) زیاد شده بود. ولی نسبت به امام حسن (ع) به دو دلیل بیشتر سختگیری میکردند:
یکی اینکه شیعیان در عراق به یک قدرت بزرگ و قوی تبدیل شده بودند و همه میدانستند که شیعیان با حکومت عباسی مخالف هستند. آنان معتقد بودند که امامت از نسل امام علی (ع) میباشد و امام حسن عسکری (ع) امام دوران آنان است.
دوم اینکه حکومت بنیعباس میدانست که مهدیِ مُنتَظَر از فرزندان امام حسن عسکری (ع) است. به همین دلیل امام حسن عسکری (ع) و تمام افراد خانوادهاش را زیر نظر داشت تا حضرت مهدی را شناسایی کند و او را به قتل برساند.
حادثهای در زندان:
مردی به نام هشام میگوید: «من و عدهای زندانی بودیم. یکی از زندانیان ادعا میکرد که شیعه و از طرفداران اهلبیت است. امام عسکری (ع) و برادرش جعفر نیز زندانی شدند. امام (ع) فرمود: اگر در میان شما غریبه نبود، به شما میگفتم که چه موقع آزاد میشوید.»
آنگاه به آن مرد اشاره کرد که برو بیرون.
سپس امام (ع) فرمود: «این مرد از شما نیست و از او دوری کنید. او دربارۀ شما به حکومت گزارش نوشته و آن را در لباسش پنهان کرده است.»
پس از این سخنان امام (ع)، چند زندانی او را کشتند و نامه را پیدا کردند. با پیدا شدن نامه، برای همۀ زندانیها معلوم شد که او جاسوس حکومت است نه شیعه و طرفدار اهلبیت.
نزول باران و فریب مردم:
در سامرا قحطی شدیدی شد. خلیفه فرمان داد که مردم برای دعا به بیرون شهر بروند. سه روز مردم دعا کردند. باران نیامد، روز چهارم، مسیحیان ساکن در میان مسلمانان، همراه رهبر خود و چند روحانی مسیحی به بیرون شهر آمدند. در میان آنان فردی بود که هرگاه دست بهسوی آسمان بلند میکرد، باران شدیدی میبارید. او دعا کرد و باران آمد. فردای آن روز نیز همین ماجرا اتفاق افتاد و با دعای او باران شدیدی بارید. مسلمانان با دیدن این اتفاق به شک افتادند که شاید مسیحیت حق است!
در آن زمان، امام حسن عسکری (ع) زندانی بود. خلیفه عدهای را نزد وی فرستاد تا قضیه را برای امام بازگو کنند.
امام (ع) فرمود: «بگویید فردا همۀ مردم به بیرون شهر بروند.»
همۀ مردم و آن مسیحی به بیرون شهر رفتند. آن مسیحی دست به دعا بلند کرد. خیلی زود آسمان ابری شد و باران گرفت.
امام (ع) فرمود: «دستهای او را باز کنید.»
او تکه استخوانی در میان دستانش پنهان کرده بود. امام (ع) استخوان را گرفت و در پارچهای پیچید و بعد فرمود: «حالا دعا کن.»
او دعا کرد ولی ابرها پراکنده شدند و هوا آفتابی شد.
خلیفه از امام (ع) پرسید: «این چیست؟»
امام (ع) پاسخ داد: «این استخوان یکی از پیامبران الهی است. هرگاه استخوان پیامبری در زیر آسمان نمایان شود، باران میبارد.»
اقدامات و فعالیتها:
اگرچه حکومت عباسی بر امام حسن عسکری (ع) خیلی سخت میگرفت و تمام کارها و ارتباطهای آن حضرت را زیر نظر داشت ولی امام (ع) برای دفاع از دین، سخت تلاش میکرد.
مهمترین اقدامات امام (ع) عبارت بود از:
1- تلاش علمی در دفاع از دین اسلام و ارائه چهرۀ واقعی از دین به مردم؛
۲- انتخاب افراد برجسته از میان شیعیان بهعنوان نماینده خود؛
۳- نوشتن نامههای محرمانه برای عثمان بن سعید؛ [نمایندۀ امام (ع)]
۴- کمک مالی به شیعیان.
آمادگی برای غیبت امام مهدی (عج):
یکی از مهمترین اقدامات امام حسن (ع) حفاظت از جان فرزندش «مَهدی» در برابر حکومت و جاسوسان بود. امام (ع) بهگونهای برنامهریزی کرد که ولادت حضرت مهدی (عج) از چشم جاسوسان، دور بماند. حتی عمۀ امام تا شب ولادت نمیدانست که همسر امام باردار است.
شیعیان باید میدانستند که آخرین امام آنها غایب میشود. به همین دلیل، پیش از ولادت مهدی (عج)، امام حسن (ع) به آنان خبر داده بود که در آینده، مهدی متولد میشود. پس از ولادت نیز فرزندش را به بعضی از شیعیان نزدیک خود نشان داد تا خبر ولادتش در میان شیعیان پخش شود. همچنین امام حسن (ع) میان برخی از شیعیان و حضرت مهدی (عج) ارتباط برقرار کرد تا مسائل شرعی خود را از وی بپرسند.
امام حسن عسکری (ع) نمایندگانی در بین مردم داشت و از طریق آنان با مردم ارتباط برقرار میکرد. امام (ع) مردم را با این شیوه آشنا کرد تا پس از خود، همین نمایندگان، رابط حضرت مهدی (عج) با مردم باشند. علاوه بر این اقدامات، آن حضرت بارها به مردم گفته بود، آخرین امام آنها غایب میشود؛ بنابراین شیعیان کاملاً با موضوع غیبت امام مهدی (عج) آشنا بودند.
خلفای عباسی بر امام حسن عسکری (ع) سخت میگرفتند و اجازه نمیدانند مردم با آن حضرت رابطه داشته باشند. باوجود همۀ سختگیریهای حکومت، روزبهروز، تعداد پیروان امام حسن (ع) بیشتر میشد. حتی تعدادی از مقامات حکومت نیز امام حسن (ع) را شایستۀ خلافت میدانستند. حکومت عباسی از این وضع خیلی میترسید. عباسیان نیز شنیده بودند که دوازدهمین امام شیعیان، حضرت مهدی (عج) جانشین امام حسن (ع) است و او حکومتهای ستمگر را سرنگون خواهد کرد. آنها تلاش میکردند تا حضرت مهدی (عج) را بیابند و نابودش کنند.
نمایندگان امام حسن (ع):
با افزایش شمار پیروان اهلبیت، امامان شیعه، برای ارتباط بیشتر با مردم، نمایندگانی انتخاب میکردند. آنها برخی امور مهم مثل گرفتن خمس و زکات و تقسیم آن میان نیازمندان و نیز بیان احکام شرعی را به نمایندگان خود میسپردند.
دورۀ پس از امام حسن عسکری (ع)، پایان حضور امام و آغاز دوران غیبت بود. ازاینرو، لازم بود که شیعیان، هر چه بیشتر با نمایندگان امام معصوم و این شیوه اعتماد پیدا کنند؛ بنابراین، امام حسن (ع) نیز تلاش میکرد، مردم را به علمای دین ارجاع دهد تا آنها مسائل شرعی خود را از علما پرسند و برای دورۀ غیبت آماده شوند.
شعر کودکانه امام حسن عسکری (ع)
سلام امامِ عَسکری (ع)
امامِ خوب و مهربان
اِی آنکه بوده ای پدر
برای صاحِبَ الزَّمان (عج)
ما هرچه داریم از شماست
اِی نورِ چشمِ شیعیان
امامِ یازدهم شدی
برای مردمِ جهان
تابیده نورِ مِهرِ تو
به جان و قلبِ مَردُمان
مسیرِ بندگی رو هم
به ما تو داده ای نشان
تو دوره وُ زَمونه ای
که بوده ظلمِ بیکران
حدیث و فِقهِ شیعه را
به ما رِساندی در نهان
شنیده ام که بوده ای
با کودکان تو مهربان
از مهربونیِ شما
میگم برای دیگران
شنیده ام که سامِراست
ضَریحِ با صَفایتان
و این رو هم شنیده ام
بابای مهرَبانِتان
امامِ هادی (ع) هم شده
همسایه در مَزارِتان
امامِ مهربونِ من
دُعا کنید برایمان
دُعایی واسه ی ظهور
ظهورِ صاحِبَ الزَّمان (عج)
دعا کنید آقا بیاد
تموم شِه اِنتظارمان
شاعر : علیرضا قاسمی
الهم عجل لولیک الفرج ?