قصه کودکانه بهار و خارپشت کاور

قصه کودکانه‌‌ی: بهار

قصه کودکانه‌‌ی

بهار

قصه کودکانه قبل از خواب کودکان
ایپابفا: سایت کودکانه‌ی قصه کودک و کتاب کودک

به نام خدا

وقت بهار رسیده!

زمستان دیگر تمام شده است!

هوا ملایمتر شده و خورشید، صورت ما را گرم می‌کند!

همه جا متفاوت از قبل به نظر می‌رسد، زمین پتوی سفیدش را با شِنل رنگارنگی عوض کرده، و در زندگی جدیدش می‌درخشد.

پرنده‌ها سکوت طولانی مدت خود را کنار گذاشته اند و آهنگ هایشان را می‌خوانند تا به بهار خوش‌آمد بگویند. حالا، غذایی هست که برای جوجه هایِ در حال رشدشان، بیاورند. گل‌ها در یک‌چشم به هم زدن رشد می‌کنند و ظاهر می‌شوند. شکوفه‌های روی درخت‌ها باز می‌شوند و بر روی شاخه‌های جدید پراکنده می‌گردند.

آقای «هِج هاگ» (جوجه‌تیغی) هم در حالی که خمیازه‌ی بزرگی می‌کشید، هوای تازه‌ی بهاری را بلعید. او تعجب کرد و گفت: «الان چه روزیه؟! فکر می‌کنم که به‌اندازه‌ی کافی خوابیدم!»

شما می‌توانید آقای هِج هاگ را در تصویر پیدا کنید؟

قصه کودکانه بهار و خارپشت

 

(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *