قصه های شیرین فیه ما فیه مولوی
پشت پردهی شب
نویسنده: مولانا جلالالدین محمد بلخی
بازنویس: محمدکاظم مزینانی
شب دراز است برای راز گفتن و خواستن نیاز. چه خلوتی به دست آمده است امشب! بدون دردسر مردم و بی زحمت دوستان و دشمنان. خداوند پردهها را کشیده تا آدمها از دورویی در امان بمانند. آنگاه رفتاری داشته باشند، ناب و تنها برای او.
در شب تیرهوتار، آدم دورو از آدم ناب و پاک، بازشناخته میشود. دورویان در شب رسوا میشوند. همهی چیزها هنگام شب پنهان میشود و در روز پیدا، مگر آدم دورو که در شب به چشم میآید و رسوا میگردد.
آدم دورو میگوید: «اکنونکه کسی مرا نمیبیند، برای چه آن کارها را بکنم؟»
باید به او گفت: «کسی تو را میبیند، اما تو کسی نیستی که کسی را ببینی.»