قصه های داوینچی
ماده شیر
نویسنده: لئورناردو داوینچی
(نویسنده، نقاش و مخترع ایتالیایی)
مترجم: لیلی گلستان
برگرفته از کتاب: قصه ها و افسانه ها
شکارچیها که مسلح به نیزههای بلند و تیز بودند، آرام نزدیک میشدند. مادهشیر داشت بچههایش را شیر میداد و در ضمن، مراتب کمترین صدا و کوچکترین حرکت در اطرافش بود.
بوی آدمیزاد به مشامش خورد؛ اما دیگر برای فرار دیر شده بود. وقتی باقی نمانده بود که بچههایش هم به دنبالش بروند. شکارچیها به چند قدمی رسیده و آماده کشتن بودند.
مادهشیر وقتی نیزههای تیز و براق را دید ترسید و خواست فرار کند؛ اما فرار همان و تسلیم کردن بچههایش به شکارچیها همان.
پس تصمیم به دفاع گرفت. چشمهایش را بست تا نوک تیز نیزهها را نبیند و بعد با پرشی خطرناک خود را میان شکارچیها پرتاب کرد.
«غلبه بر ترس باعث شد که جان خود و بچههایش را از مرگ برهاند.»