قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-قو-و-زمستان-مرداب

قصه های داوینچی: قو و زمستان مرداب / گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی

قصه های داوینچی: قو و زمستان مرداب / گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی 1

قصه های داوینچی

قو و زمستان مرداب

نویسنده: لئورناردو داوینچی

(نویسنده، نقاش و مخترع ایتالیایی)

مترجم: لیلی گلستان

برگرفته از کتاب: قصه ها و افسانه ها

جداکننده متنz

به نام خداآن سال، زمستان در مرداب بزرگ که میان جنگلی انبوه واقع بود، زودتر از همیشه از راه رسید. تمام حیوانات و پرندگان ساکن مرداب که غافلگیر شده بودند، با شتاب به جنب‌وجوش افتادند تا فکر چاره‌ای کنند؛ اما ازآنجاکه موجودات سربه‌هوا و دل‌خوشی بودند، ذخیره‌ای نیندوخته بودند و بی‌آنکه آذوقه یا توشه‌ی راهی به همراه بردارند، به‌صورت دسته‌جمعی یا تک‌تک پرواز طولانی خود را به‌سوی سرزمین‌های گرم آغاز کردند؛ اما قوی ما که مایحتاج کافی ذخیره کرده بود و برای خوراک جوجه‌هایش کمبودی نداشت، تصمیم به ماندن گرفت. حاضر شد یخبندان و هوای سرد را تحمل کند؛ اما خود و جوجه‌هایش را به دست سرنوشتی نامعلوم نسپارد.

از اقبال قو، زمستان به همان سرعتی که آمده بود، تمام شد و بهارِ زودرس و زیبای مرداب فرارسید.

پرندگان و حیوانات مهاجر وقتی به مرداب برگشتند، دیدند تنها در لانه‌ی قو است که همچنان زندگی گرمای خود را حفظ کرده.

بیچاره‌ها ناچار شدند از نو و با زحمت فراوان خانه و لانه و آذوقه تهیه کنند؛ اما یاد گرفتند که:

«اگر خودت را برای روزگار سخت آماده کنی و از روبرو شدن با مشکلات نهراسی، در زندگی موفق خواهی بود.»



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *