قصه-صوتی-مریم-نشیبا-گردن‌دراز-و-شغل-تازه‌اش-به-همراه-متن-قصه

قصه صوتی کودکانه: گردن‌دراز و شغل تازه‌اش + متن فارسی قصه / هر کسی را بهر کاری ساختند / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 58#

قصه صوتی کودکانه

گردن‌دراز و شغل تازه‌اش

+ متن فارسی قصه

هر کسی را بهر کاری ساختند

قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 58#

جداکننده متن Q38

شب به خیر کوچولو

به نام خدا

سلام! سلام به شما غنچه‌های ناز و قشنگم، عزیزهای گلم. چقدر خوشحالم که امشب پیشتونم با یه قصه. همه‌تون خوب مسواک زده، تو جاتون دراز کشیدین و آماده‌این قصه‌ی امشب رو بشنوین.

بچه‌ها، قصه‌ی امشبمون اسمش هست:

«گردن‌ دراز و شغل تازه‌اش»

***

توی یه جنگل بزرگ و سرسبز و قشنگ، یه زرافه‌ی خوش قد و بالا زندگی می‌کرد به اسم گردن‌دراز.

بچه‌ها، گردن‌دراز هر وقت می‌خواست تو جنگل برای خودش راه بره و قدم بزنه، گردن بلندش لای شاخه‌های درخت گیر می‌کرد و براش دردسر به وجود می‌آورد، یا مثلاً همین‌جور که داشت تو جنگل راه می‌رفت، به این‌طرف و اون‌طرف نگاه می‌کرد، پرنده‌هایی که توی تنه‌ی درخت‌ها برای خودشون لونه ساخته بودن، دادوفریاد می‌کردند که: «گردن‌دراز! چرا توی خونه ی ما رو نگاه می‌کنی؟ کارت اصلاً خوب نیست ها.»

خلاصه این‌که هم خود گردن‌دراز، هم همه‌ی دوست‌هاش از گردن‌دراز ما (که همون زرافه باشه) ناراحت بودند.

گردن‌دراز خیلی ناراحت بود. با خودش فکر می‌کرد که با این گردن‌ درازش به درد انجام دادن کاری هم می‌خوره؟! اصلاً می‌تونه کاری انجام بده! تا این‌که (خوب گوش بدید) تا اینکه یک روز تو جنگل، بارون تند و شدیدی آمد و سیل هم راه افتاد.

اون روز جغد دانا همه‌ی حیوان‌های جنگل را یکجا جمع کرد و بهشون گفت: «این بار هم از خطر سیل جون ‌سالم به در بردیم، اما این‌جوری که نمی‌شه!»

آقا فیله گفت: «چه‌جوری؟ جغد دانا، چه‌جوری نمی‌شه؟»

جغد دانا جواب داد: «این‌جوری که هر بار بارون یا برف می‌باره یه عالمه خسارت به جنگل برسه، اتفاق‌های بدی برای حیوانات جنگل بیفته.»

میمون قهوه‌ای هم گفت: «خوب، حالا چی کار باید بکنیم؟»

جغد دانا گفت: «خب، اگه ما تو جنگلمون یه هواشناس داشته باشیم که بتونه وضعیت هوای جنگل رو برامون پیش‌بینی کنه، می‌تونیم قبل از این‌که حادثه‌ای به وجود بیاد، فکری بکنیم، جلوی اون پیشامد رو بگیریم، جلوی سیل رو بگیریم، جلوی خراب شدن لونه‌ی موش‌ها و آشیانه‌ی پرنده‌ها رو بگیریم.»

در همین موقع، (عزیزهای من!) کانگورو گفت: «حق با جغد داناست، اما ما که هواشناس نداریم تو جنگلمون، اصلاً کی می‌تونه مثل یک هواشناس واقعی آب‌وهوای جنگل را برامون پیش‌گویی کنه؟»

همه‌ی حیوانات جنگل به فکر فرورفتند، بعد هم‌زمان برگشتند و به گردن‌دراز نگاه کردند. گردن‌دراز گفت: «چیه؟ چرا این‌جوری منو نگاه می‌کنین؟»

آقا فیله گفت: «تو گردنت خیلی درازه!»

دارکوبه گفت: «تو قد خیلی بلندی هم داری، تو خیلی راحت می‌تونی آسمان را تماشا کنی و ببینی ابرها دارن کدوم طرف می‌رن.»

جوجه‌تیغی هم گفت: «آره، گردن‌دراز، تو می‌تونی هواشناس خیلی خوبی برای ما باشی!»

یک‌دفعه جنگل پر از همهمه شد. همه‌ی حیوان‌ها از این‌که قرار بود گردن‌دراز بشه هواشناس جنگل، خوشحال بودند. گردن‌دراز که خیلی ذوق‌زده شده بود، رو کرد به حیوان‌های جنگل و گفت: «از همه‌تون ممنونم، ممنون از این‌که من رو به‌عنوان هواشناس جنگل قبول کردید. راستش من اصلاً فکر نمی‌کردم که این قد و این گردن‌درازی که دارم یک روزی به درد بخوره.»

بعدازآن، گردن‌دراز شد هواشناس جنگل. اون خیلی راحت به خاطر گردن بلند و درازی که داشت، می‌توانست آسمان را تماشا کنه و ببینه ابرها از کدوم سمت دارن به کدوم سمت آسمون می‌رن و پیش‌بینی کنه که آسمان جنگل کی ابریه و کی آفتابی.

چه قصه‌ی قشنگی شد بچه‌ها!

الهی شکر که گردن‌دراز ما، یا همون زرافه، پی برد که به درد می‌خوره، خیلی هم مهمه، خیلی هم می‌تونه مفید باشه. اصلاً خدای مهربون از آفرینش هر پدیده‌ای هدفی داشته. بله، هیچ‌چیزی بی‌دلیل نیست.

خب، گل‌های قشنگم، خداوند شما رو برای چی آفریده؟ برای این‌که ما شما رو ببینیم و حظ کنیم و عشق کنیم و دائم تشکر کنیم از خدای مهربون که چه فرشته‌هایی را آفریده.

عزیزهای دلم، گل‌گلی‌های من، خوب بخوابین، ان‌شاءالله خواب‌های خوب خو هم ببینین.

خداحافظ همگی شما!

متن پایان قصه ها و داستان
گنجشک لالا
سنجاب لالا
آمد دوباره مهتـــاب، لالا
لالا لالایی لالا لالایی… لالا لالایی لالا لالایی
گُل زود خوابیـــد، مثلِ همیشـــه
قورباغه، ساکت! خوابیــده بیشـه
لالا لالایی لالا لالایی… لالا لالایی لالا لالایی
جنگل لا لالا
برکه لا لالا
شب بر همه خـوش تا صبحِ فــردا
لالا لالایی لالا لالایی… لالا لالایی لالا لالایی

(این نوشته در تاریخ 29 ژانویه 2024 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *