قصه صوتی کودکانه
مهمون های ناخونده
با صدای: مریم نشیبا
خلاصه داستان:
نزدیک جنگلی ،خانهی یک پیرزن قرار داشت. پیرزن تنها بود و کسی را نداشت و روزها زیر درخت آلبالو نزدیک خانهاش مینشست و به صدای پرندهها گوش میداد.
یک شب صدای شرشر بارون توی کلبهی پیرزن پیچید. پیرزن بارون رو خیلی دوست داشت و از شنیدن صدای بارون خیلی خوشحال شد. همین موقع صدای در بلند شد. و کمکم صدای در هر چند دقیقه بلند میشد و حیوانات جنگل از دست بارون به خانهی پیرزن پناه میبردند.