قصه صوتی کودکانه
لنگه کفش
با صدای مریم نشیبا
خلاصه داستان:
هوا گرم بود و خرس کوچولو رفته بود توی آب شنا کند.
خرسی یک لنگه کفش پیدا کرد و آن را برداشت و از آب بیرون آورد.
او لنگه کفش را به جغد دانا نشان داد و پرسید: این چیه؟
جغد دانا گفت: این یک لنگه کفش است. آدم ها آن را به پا می کنند و راه می روند …