قصه صوتی علمی تخیلی
آدمهای ماشینی
نوشته: کارل چاپک
خلاصه داستان:
در سال ۱۹۲۰ پیرمرد دیوانه ای به نام روسون به این فکر می افتد که زندگی را از لوله آزمایش بیرون بکشد، تحول را سرعت بدهد و انسان بسازد. کمبود بضاعت علمی، او را در ساختن انسان ناکام می گذارد اما فرزندش با تفکری تازه، کار او را ادامه می دهد و…
کارخانه آدمسازی در جزیرهای خارج از شهر به ساخت آدمهای ماشینی مشغول است. «هلنا گلوری» که دختری کنجکاو و عضو جامعه ی بشردوستانه است، برای مبارزه با ساخت آدمهای ماشینی به آنجا می رود. این آدمهای ماشینی از هوش متوسطی برخوردارند و با اختلال در سیستم آنها، زیر دستگاه پرس میروند تا مواد خام آدمهای ماشینی بعدی شوند.
پس از مدتی، صاحب کارخانه از هلنا درخواست ازدواج میکند و از او می خواهد که آنجا بماند. هلنا ابتدا مخالفت میکند، ولی بعد راضی به این ازدواج می شود. پس از ۱۰ سال برای سالگرد حضور هلنا در کارخانه، جشنی گرفته می شود. این جشن زمانی برگزار می شود که کارخانه از حرکت ایستاده و تولید متوقف شده است. هلنا از توقف کار در کارخانه متعجب شده است و پیگیری می کند تا علت آن را بفهمد …
آدمهای ماشینی
(این نوشته در تاریخ 27 آوریل 2021 بروزرسانی شد.)