قصه آموزنده کودکانه
سفر به سرزمین غدیر خُم
سفر تخیلی مسافران زمان به روز عید غدیر خم
تصویرگر: فرشته منعمی
سعید و سعیده سوار بر «سفینهی زمان» شده بودند. این خواهر و برادر میخواستند از قرن پانزدهم هجری قمری به چهارده قرن پیش سفر کنند. آن دو تصمیم داشتند به دورانی برگردند که رسول خدا (ص) در آن زندگی میکرد. سعید و سعیده میخواستند به اولین سالهای حکومت اسلامی بازگردند و گزارش مفصلی از ماجرای غدیر خم را برای بچههای قرن بیست و یکم گزارش کنند.
پنج، چهار، سه، دو، یک … بالاخره سفینهی زمان از ایستگاه مرکز تحقیقات تاریخی به گذشتهی دور پرتاب شد. کودکانی که در ایستگاه ماهوارهای حاضر بودند، با اشتیاق تمام، این سفر جذاب و پرماجرا را دنبال میکردند و بهطور دائم با دو «زمان نورد» در ارتباط بودند.
پس از مدت کوتاهی سفینهی زمان پیما از «دوران حال» خارج گشت و در «مدار گذشته» قرار گرفت. سعید و سعیده که دو زمان نورد این سفینه بودند، با خوشحالی اعلام کردند: «ما اکنون در مدار گذشته قرارگرفتهایم و تا لحظاتی دیگر گزارش لحظهبهلحظه از غدیر خم را برایتان مخابره میکنیم.»
همهی کودکان مسلمانی که در ایستگاه تحقیقاتی حاضر بودند، از خوشحالی فریاد کشیدند و برای دو زمان نورد خود آرزوی موفقیت کردند. سعید و سعیده، سوار بر سفینهی کوچک و زیبایشان به سال دهم هجری سفر نمودند. زمانی که رسول خدا (ص) آخرین ماههای زندگی خویش را پشت سر میگذاشت و میخواست که آخرین حج خود را به انجام برساند.
مدتی گذشت. ناگهان سعید، از داخل سفینه برای ایستگاه تحقیقاتی پیامش را اینگونه مخابره کرد: «بچهها سلام. اکنون من از سال دهم هجری و از سرزمین وحی برایتان گزارش تهیه میکنم. حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خدا به همراه امیرالمؤمنین علی (ع) مراسم حج را به پایان رسانیدند و به همراه کاروانی از حُجاج، در حال بازگشت به مدینه هستند. از این بالا کاروانهای زیادی را مشاهده میکنیم که با فاصلههای کمی از یکدیگر در حال حرکت بهسوی سرزمینهای مختلفی میباشند.»
هماکنون رسول خدا (ص) به محلی رسید که به آن «غدیر» میگویند. اینجا محلی است که کاروانهای حُجاج از یکدیگر جدا میشوند و هرکدام به سمت سرزمینی میروند. اینجا مثل یک چهارراه است. عدهای به «یمن» میروند و گروهی هم به سمت «عراق» در حرکتاند. کاروانهایی نیز بهسوی «شام» رهسپار شدهاند.
در غدیر برکهای از آب زلال وجود دارد که دورتادورش را جمعیت حاجیان در برگرفتهاند. در این محل کاروانها اندکی توقف میکنند و مسلمانان به استراحت و شستشو میپردازند.
با تشکر، بقیهی گزارش خودم را تا لحظاتی دیگر به اطلاع شما میرسانم.
کودکان مسلمان در پایگاه تحقیقاتی، بیصبرانه منتظر اخبار جذابتری از غدیر خُم هستند و گزارشهای لحظهبهلحظه از غدیر را پیگیری میکنند. پس از مدتی دوباره ارتباط ماهوارهای برقرار میشود و این بار سعیده با شور و شوق فراوانی میگوید:
هماکنون فرشتهی وحی بر پیامبر (ص) نازل گشت و به او گفت:
– «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ»
(ای پیامبر! آنچه از طرف خدا فرستادهشده، به مردم ابلاغ کن و اگر ابلاغ نکنی، رسالت خود را تکمیل نکردهای.)
سعید با خوشحالی ادامه میدهد: «اللهاکبر! این همان آیهی شصتوهفت از سورهی مائده است.»
ایستگاه تحقیقاتی، حال و هوای دیگری دارد. سعیده در ادامهی گزارش لحظهبهلحظهاش میگوید: «اکنون رسول خدا (ص) فرمود: من همینجا میمانم. حاجیانی که از راه نرسیدهاند باید به اینجا برسند و آنانی که از این محل رفتهاند باید هر چه زودتر به غدیر برگردند.»
بازهم برای مدتی پیام ماهوارهای قطع میشود. همهی پیامها بهطور دقیق ثبت و ضبط میگردد تا آیندگان با اطلاعات صحیحتری از ماجرای غدیر صحبت کنند. پس از مدتی طولانی، دوباره ارتباط ماهوارهای برقرار میشود.
بازهم سعید با صدای رسای خود اخبار غدیر را اینگونه مخابره میکند: «اکنون به فرمان پیامبر، حدود صدوبیست هزار نفر از مسلمانان در محل غدیر اجتماع کردهاند.
در تاریخ اسلام این مقدار از جمعیت واقعاً بیسابقه است. آنان نماز ظهر و عصر را به جماعت، پشت سر رسول خدا (ص) خواندهاند و حالا منتظرند تا آن حضرت برایشان سخنرانی کند. اکنون پیامبر دستور دادهاند تا جَهاز شتران را بر رویهم قرار دهند. مسلمانان نیز از انباشته کردن جهاز شتران بر روی یکدیگر محل مرتفع و بلندی را به وجود میآورند. رسول خدا (ص) بر بالای جهاز شتران میایستد و پس از حمد و ثنای الهی، برای مردم بهطور مفصلی سخنرانی میکند.»
دوباره ارتباط رادیویی قطع میشود. کودکان مسلمان سکوت کردهاند و در این مدت فقط گزارشهای شیرین سعید را میدیدند و میشنیدند. کمکم، واقعهی غدیر خم بهصورت صحیحی برای آنان بازگو میشود و بچهها از دیدن و شنیدن حقایق احساس خشنودی میکنند.
دوباره صدای سعیده، در ایستگاه ماهوارهای میپیچد. تمام مسلمانان دنیا پای گیرندههای خود نشستهاند و گزارشهای لحظهبهلحظه از غدیر را میبینند و میشنوند. از سفینهی زمان، خبر دیگری منعکس میشود. سعیده میگوید: «اکنون رسول خدا (ص) از حضرت علی (ع) میخواهد که از جهاز شتران بالا بیاید و در کنارش قرار بگیرد. علی (ع) نیز به فرمان آن حضرت عمل میکند، از جهاز شتران بالا میرود و در کنار پیامبر میایستد. حالا رسول خدا (ص) دست حضرت امیرالمؤمنین (ع) را در دست میگیرد و آن را در پیش چشمان دهها هزار نفر بالا میبرد و میگوید:
– «ای مردم، بدانید:
مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ
«هر کس که من مولا و سرپرست او هستم، علی مولا و سرپرست اوست و این حکمی است از سوی خدا بر من که (علی) امام و وصی پس از من است و امامان امت از فرزندان اویند.»
در ادامهی گزارشهای از غدیر، سعید گفت: «پس از علی (ع) فرزندش حسن (ع) امام و پیشوای ماست و پس از او برادرش حسین (ع) وصی و جانشین پیامبر (ص) خواهد بود، بعد از او امام سجاد (ع)، امام باقر (ع)، امام صادق (ع)، امام کاظم (ع)، امام رضا (ع)، امام جواد (ع)، امام هادی (ع)، امام عسکری (ع) و حضرت مهدی (ع) جانشینان و اوصیای پس از رسول خدا (ص) در میان ما هستند.»
الآن پیامبر (ص) اعلام میکند: «خداوندا! کسانی که علی (ع) را دوست دارند، دوست بدار و با دشمنان علی (ع) دشمن باش. خدایا! یاران علی (ع) را یاری کن و دشمنان علی (ع) را خار و ذلیل گردان.»
سعیده میگوید: «اکنون لازم است که با سفینه، مدت سه روز دیگر را در زمان حرکت کنیم. حالا سه روز از ماجرای غدیر خم گذشته است. هنوز زنان و مردان مسلمان بهطور جداگانه در محل غدیر حضور دارند و با پیامبر و علی بیعت میکنند. مسلمانان در این روز با گفتن کلمهی یا امیرالمؤمنین، به علی (ع) دست بیعت میدهند.»
در غدیر خم رسول خدا (ص) قسمتی از آیهی سوم سورهی «مائده» را برای مسلمانان قرائت فرمود:
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا
(امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و اسلام را یگانه آیین انتخاب نمودم.)
سعید در ادامهی گزارشهای ماهوارهای میگوید: «در چنین روزی، دوست و دشمن، با علی (ع) بیعت کردند و به او تبریک گفتند.»
حاضرانی که در روز غدیر شاهد این ماجرا بودند، طبق وظیفه رفتند تا برای غایبان، این واقعه را تعریف کنند. خدا کند که فراموش نکنند و سفارشهای رسول خدا (ص) را جدی بگیرند؛ زیرا خداوند پیمانشکنان را در هم میشکند. با معرفی حضرت علی (ع) و امامان از فرزندان او از سوی خداوند و اطاعت مردم از ایشان دیگر امت پیامبر (ص) بهسوی زشتیها نمیروند و مسلمانان هیچگاه از مسیر حق دور نمیگردند و منحرف نمیشوند.»
سعید در آخرین گزارش جالب خود از غدیر میگوید: «امروز مردی عرب که شتری به همراه داشت نزد رسول خدا (ص) آمد و با تمسخر گفت: «ای محمد، این حرفهایی که گفتی آیا حرفهای خودت بود یا اینکه بازهم خدا برای تو حرف تازهای فرستاده؟» پیامبر فرمود: «آنچه را که به شما گفتم همه از جانب پروردگار بود.» آن مرد گستاخ گفت: «اگر راست میگویی به خدایت بگو سنگی از آسمان بفرستد و مرا بکشد.» پیامبر نیز به خداوند عرض کرد: «پروردگارا! اگر گفتهی من درست است پس همین حالا سنگی از آسمان بفرست و این مرد را هلاک کن.»
با کمال شگفتی، در همین زمان سنگی از آسمان فرود آمد و به آن مرد کافر برخورد کرد و در دم جان سپرد.
سعید در ادامهی گزارشهایش میگوید: «همهی کسانی که در غدیر خم حضور داشتند این معجزهی الهی را دیدند و به حقیقتِ فرمایشهای رسول خدا (ص) پی بردند.»
پس از گزارش این ماجرا، «سفینهی زمان پیما» با دو «زمان نورد» خود در روز «عید غدیر خم» به ایستگاه تحقیقاتی بازگشتند و از سوی کودکان مسلمانی که در ایستگاه تحقیقاتی مستقر بودند، مورد استقبال قرار گرفتند و آن روز را به جشن و شادمانی پرداختند.