قصه آموزنده داوینچی
شتر
نویسنده: لئورناردو داوینچی
(نویسنده، نقاش و مخترع ایتالیایی)
مترجم: لیلی گلستان
برگرفته از کتاب: قصه ها و افسانه ها
شترها اگر مال عربستان باشند یک کوهان و اگر آسیائی باشند دو کوهان بر پشت دارند. آنها همانقدر که در جنگیدن سریع هستند به همان اندازه هم در حمل بار، حیوانات مفیدیاند.
شتر قصهی باید مال آسیا باشد. چون دو کوهانه است.
شتر حیوان شجاعی است و به خاطر تحمل و کمخوراکیاش شهرت دارد؛ اما بههرحال، «زیاد، زیاد است» حتی برای شتر پرتحمل.
با خواندن قصه قضیه برایمان روشنتر میشود.
روزی شتر ما دوزانو به زمین نشسته بود و منتظر بود تا بارها را روی پشتش بگذارند. اربابش شتربان، باری سنگین و اضافی روی پشتش گذاشت و بعد درحالیکه افسار را میکشید فریاد زد:
– پا شو ببینم! شتر ما از جایش تکان نخورد و شتربان ناچار شد که این بار اضافی را از پشتش بردارد و وقتی شتر دید که بارها وزن همیشگی را پیدا کردهاند، بلند شد و بهآرامی شروع به راه رفتن کرد.
راه تا شهر بسیار طولانی بود و شتربان عادت داشت که در دهکدهای میان راه مدتی استراحت کند؛ اما این بار شتربان عجله داشت و نمیخواست در دهکده توقف کند. ولی وقتی از دهکده میگذشتند، شتر به عادت همیشه ایستاد و بعد روی زمین نشست تا خستگی در کند.
شتربان غرغرکنان گفت:
– من اصلاً شانس ندارم.
شتر با زبان خاص خودش گفت:
– عجب، مثلاینکه فقط او باید خسته شود تا بایستم.
اما شتربان چه موافق و چه مخالف، مجبور بود بگذارد شترش استراحت کند و خودش هم بهناچار به استراحت پرداخت.
«کسی که میخواهد از حیوانش بار بکشد، باید مراقب غذا و استراحت او باشد.»