سيلي-نقد-قصه-ها-و-افسانه-ها

قصه آموزنده ازوپ: چاه مَکَن بَهر کسی || عاقبت نقشه و توطئه چینی

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

چاه مَکَن بَهر کسی

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

جز روباه، تمام جانوران به دیدار شیر پیری که در غاری به بستر بیماری افتاده بود، رفتند. گرگ از فرصت استفاده کرد و مشغول بدگویی از روباه شد. او به شیر می‌گفت که روباه هیچ احترامی برای سرور و آقای خود قائل نیست و به همین دلیل به دیدار او نیامده است.

در این هنگام تصادفاً روباه از راه رسید و آخرین جمله‌های گرگ را شنید. شیر با دیدن روباه، غرش تهدیدآمیزی کشید؛ اما روباه از شیر خواست تا به او اجازۀ دفاع بدهد. بعد از شیر پرسید: «از شما می‌پرسم، کدام‌یک از جانورانی که اینجا هستند اندازۀ من به شما خدمت کرده‌اند؟ من برای یافتن دوای درد شما تمام جهان را زیر پا گذاشته و با تمام پزشکان عالم مشورت کرده‌ام.»

شیر گفت که هر چه زودتر دوای درد او را بگوید. روباه گفت: «باید گرگی را زنده‌زنده پوست بکنی و تا پوستش گرم است آن را دور خود بپیچی.»

شیر در یک‌چشم بر هم زدن کار گرگ را تمام کرد. روباه تبسمی کرد و گفت: «او به‌جای برانگیختن احساس ناخوشایند در سرور و آقای خود باید احساسات خوشایند او را تقویت می‌کرد.»

کسی که علیه دیگران نقشه می‌کشد، مقدمات نابودی خود را فراهم می‌کند.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *