قصه-ها-و-افسانه-هاي-ازوپ-در

قصه آموزنده ازوپ: زاغ و پنیر، درسی برای ساده‌لوحان || فایدۀ عقل

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

درسی برای ساده‌لوحان

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

کلاغی روی شاخۀ درختی نشسته بود و تکه پنیری را که دزدیده بود، به منقار داشت. روباهی او را دید و تصمیم گرفت پنیر را از چنگ او درآورد. روباه زیر درخت ایستاد و شروع به تعریف زیبایی و بزرگی کلاغ کرد.

او به کلاغ می‌گفت که برازندۀ پادشاهی پرندگان است و اگر صدای دل‌نشینی هم داشته باشد، بدون تردید باید به این مقام برسد.

کلاغ چنان مشتاق اثبات صدای دلکش خود بود که پنیر را رها کرد و با تمام نیرو شروع به قارقار کرد. روباه از جا جست، پنیر را در هوا قاپید و به او گفت: «اگر به محاسن دیگرت، عقل را هم اضافه می‌کردی، پادشاه بی‌نظیری می‌شدی!»



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *