قصه-ها-و-افسانه-هاي-ازوپ-را

قصه آموزنده ازوپ: راه یک‌طرفه || برای عاقل، یک اشاره هم بس است

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

راه یک‌طرفه

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

شیری که بسیار پیر شده و قادر به شکار نبود، تصمیم گرفت از عقل خود کمک بگیرد. او با تظاهر به بیماری در غاری دراز کشیده بود و هر جانوری را که به عیادت او می‌رفت، می‌خورد.

وقتی جانوران بسیاری که به عیادت شیر رفته بودند، بازنگشتند، روباهی که سرد و گرم روزگار بسیار چشیده بود، به نزدیکی غار رفت و حال شیر را پرسید.

شیر پاسخ داد: «حالم بسیار بد است.» و از روباه پرسید که چرا به داخل غار نمی‌آید.

روباه گفت: «خیلی دلم می‌خواست می‌آمدم. ولی رد پاهای بسیاری را می‌بینم که داخل شده‌اند اما دیگر برنگشته‌اند.»

خردمند با دیدن نشانه‌های خطر خود را از آن کنار می‌کشد.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *