قصه-ها-و-افسانه-هاي-ازوپ-دي

قصه آموزنده ازوپ: دیگر دیر شده است || مواظب باش کار از کار نگذرد!

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

دیگر دیر شده است

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

پرنده‌ای که قفسش را میان پنجره‌ای آویخته بودند، فقط شب‌ها آواز می‌خواند. خفاشی صدای او را شنید، پیش او رفت و از او پرسید چرا فقط شب‌ها می‌خواند. پرنده گفت برای اینکه او را به هنگام روز گرفته‌اند و همین برای او درسی شده است تا دیگر به هنگام روز آواز نخواند.

خفاش گفت: «اکنون دیگر خیلی دیر شده، احتیاط زمانی به درد می‌خورد که هنوز به اسارت درنیامده بودی.»

وقتی کار از کار گذشته است، تأسف دیگر سودی ندارد.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *