قصه-هاي-ازوپ-دو-بار-ناتوان

قصه آموزنده ازوپ: دو بار ناتوان || ادعای پوچ نداشته باش

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

دو بار ناتوان

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

موش کوری به مادر خود گفت که او چیزهایی را می‌تواند ببیند که موش کورهای دیگر نمی‌توانند ببینند. مادر موش کور تکه‌ای کُندر به او داد و از او پرسید: «این چیه؟»

موش کور گفت: «یک ریگِ گرد.»

مادرش گفت: «فرزندم، تو نه‌تنها نمی‌توانی ببینی؛ بلکه حس بویایی خوبی هم نداری.»

وقتی کسی ادعایی ناممکن می‌کند، ساده‌ترین آزمایش‌ها هم نادرستی و دغل‌کاری او را ثابت می‌کند.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *