قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
دو بار ناتوان
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
موش کوری به مادر خود گفت که او چیزهایی را میتواند ببیند که موش کورهای دیگر نمیتوانند ببینند. مادر موش کور تکهای کُندر به او داد و از او پرسید: «این چیه؟»
موش کور گفت: «یک ریگِ گرد.»
مادرش گفت: «فرزندم، تو نهتنها نمیتوانی ببینی؛ بلکه حس بویایی خوبی هم نداری.»
وقتی کسی ادعایی ناممکن میکند، سادهترین آزمایشها هم نادرستی و دغلکاری او را ثابت میکند.