سيلي-نقد-قصه-ها-و-افسانه-ها

قصه آموزنده ازوپ: افتادۀ بزرگ || خدا هیچکس را خوار و ذلیل نکند

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

اُفتادۀ بزرگ

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

شیری پیر و درمانده و ناتوان بر زمین افتاده بود و آخرین نفس‌های خود را می‌کشید. در این هنگام گرازی از راه رسید و با دندان‌های سهمگین خود ضربۀ مهلکی به شیر زد تا انتقام زخم کهنه‌ای را که از او به تن داشت، بگیرد. طولی نکشید که گاوی نر شاخ‌های خود را پایین گرفت و با ضربه‌ای پوست دشمن خود را از هم درید. الاغی هم که شاهد حمله‌های بی‌جواب گراز و گاو نر به شیر بود، خود را به شیر رساند و با لگدهای خود سر او را هدف گرفت.

شیر که دیگر نفسی برایش نمانده بود، با خود گفت: «تحمل ضربه‌های آن دو جانور دلیر بسیار سخت بود؛ اما تقاضای ترحم از این جانور بی‌شرم که لکۀ ننگی در خلقت جانوران است، تفاوتی با دو بار مردن ندارد.»

وقتی کسی شکوه و اعتبار خود را از دست می‌دهد، حتی ترسوها هم با او مثل بازیچه رفتار می‌کنند.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *