قصه-بچه-لجباز

قصه‌ی بچه لجباز / قصه‌ها و داستان‌های برادران گریم

قصه‌ی بچه لجباز 

قصه‌ها و داستان‌های برادران گریم

جداکننده-متن

یکی بود یکی نبود، دخترکی لجباز بود که هرگز حرف مادرش را گوش نمی‌کرد و به همین دلیل خدا از او راضی نبود. پس از مدتی دخترک مریض شد. حکیم‌ها نتوانستند او را درمان کنند و دختر پس از دوا و درمانی بی‌نتیجه مرد. دختر را دفن کردند، اما خاک روی قبر باز شد و دست دخترک از میان خاک‌ها بیرون آمد. دوباره روی دست بیرون آمده از قبر، خاک تازه ریختند و آن را پوشاندند ولی طولی نکشید که دست، دوباره از میان خاک‌های تازه بیرون آمد. بالاخره مادر مجبور شد برود و با چوب چند ضربه به دست دخترک بزند. پس‌ازاین ضربات، دست به زیر خاک کشیده شد. دخترک در درون قبر سرانجام به آرامش رسیده بود.



***

  •  

***

یک دیدگاه

  1. یکی از کاربران سایت درخواست حذف این قصه رو داده بودند:

    خیلی وحشتناک و فوق‌العاده بی فکرانه است . واقعا در مورد مرگ و زدن رو دست بچه ای که مرده چ از قبر بیرون اومدن دست یه کابوس وحشتناک برا بچه . نه قصه آموزشی آخه خشونت تا چه حد ؟

    اما با حذف این قصه موافق نیستم. چون این قصه یکی از قصه های «برادران گریم» هست و اصلاً برای کودکان نوشته نشده . بنابراین در هنگام خواندن قصه ها باید به درجه بندی سنی انها هم توجه کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *