قصه-بچه-لجباز

قصه‌ی بچه لجباز / قصه‌ها و داستان‌های برادران گریم

قصه‌ی بچه لجباز 

قصه‌ها و داستان‌های برادران گریم

جداکننده-متن

یکی بود یکی نبود، دخترکی لجباز بود که هرگز حرف مادرش را گوش نمی‌کرد و به همین دلیل خدا از او راضی نبود. پس از مدتی دخترک مریض شد. حکیم‌ها نتوانستند او را درمان کنند و دختر پس از دوا و درمانی بی‌نتیجه مرد. دختر را دفن کردند، اما خاک روی قبر باز شد و دست دخترک از میان خاک‌ها بیرون آمد. دوباره روی دست بیرون آمده از قبر، خاک تازه ریختند و آن را پوشاندند ولی طولی نکشید که دست، دوباره از میان خاک‌های تازه بیرون آمد. بالاخره مادر مجبور شد برود و با چوب چند ضربه به دست دخترک بزند. پس‌ازاین ضربات، دست به زیر خاک کشیده شد. دخترک در درون قبر سرانجام به آرامش رسیده بود.



یک دیدگاه

  1. یکی از کاربران سایت درخواست حذف این قصه رو داده بودند:

    خیلی وحشتناک و فوق‌العاده بی فکرانه است . واقعا در مورد مرگ و زدن رو دست بچه ای که مرده چ از قبر بیرون اومدن دست یه کابوس وحشتناک برا بچه . نه قصه آموزشی آخه خشونت تا چه حد ؟

    اما با حذف این قصه موافق نیستم. چون این قصه یکی از قصه های «برادران گریم» هست و اصلاً برای کودکان نوشته نشده . بنابراین در هنگام خواندن قصه ها باید به درجه بندی سنی انها هم توجه کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *