قصه-های-لافونتن-داستان-ماده‌شیر-و-خرس

قصه‌های لافونتِن: داستان ماده‌شیر و خرس || هرکه بد کند بد می‌بیند

به نام خدا

قصه‌ها و داستان‌های آموزنده لافونتِن

نوشته: ژان دو لا فونتن

ترجمه: احمد نفیسی

لافونتن

داستان ماده‌شیر و خرس

ماده‌شیری در جنگل، بچۀ خود را از دست داد. در دوری او آه و ناله‌اش به آسمان‌ها رفت. شب و روز فریاد می‌کشید و زاری می‌کرد و می‌نالید و به آسمان و زمین بد می‌گفت و به همه نفرین می‌کرد. ساکنان جنگل از سروصدای او به جان آمدند و هرچه می‌کردند که او را تسلی دهند ممکن نمی‌شد. عاقبت خرس که از دست زاری و ناله او به ستوه آمده بود پیش او رفت و گفت: فایدۀ این‌همه آه و ناله چیست؟ با آه و ناله که فرزند تو زنده نمی‌شود. وانگهی تو فراموش کرده‌ای چقدر بچه‌های حیوانات دیگر را تکه‌پاره کرده‌ای؟ و چقدر جانداران بیچاره را با چنگال‌های تیز خود از هم دریده‌ای؟

ماده‌شیر غرید که چگونه می‌توانم خاموش بمانم، جگرگوشۀ نوجوان خود را از دست داده‌ام. این ستمی که آسمان به من کرده به هیچ‌کس نکرده است!

خرس گفت: ای بدبخت، چگونه به یاد نمی‌آوری در همین جنگل چقدر کودکان را به یتیم کرده‌ای یا مادران را به عزای کودکان خود نشانده‌ای؟ چشم روزگار باز است و هرکه ستم کند ستم خواهد دید:

بد به مردم می‌کنی چون بد رسد
ناله‌ات تا آسمان‌ها می‌رود
از تو آید هرچه می‌آید درست
کی زمین و آسمان بدخواه تُوست؟

هرکه بد کند بد می‌بیند!



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *