قصه « سگهای آتشی»
قصههای عامیانهی کرهای
نویسنده: زونگ این سوب
مترجم: جمشید سلطانی
به نام خدا
در آسمان هم مثل زمین کشورهای زیادی وجود دارد. یکی از این کشورهای آسمانی «گاماگ نارا» یا سرزمین تاریکی نام دارد. کشور بزرگی است که مردمش بیمحبت هستند و سگهای وحشتناک زیادی را نگهداری میکنند. این سگها معروف به سگهای آتشی هستند. مردم سعی میکنند سگهای بیشتری را تربیت کنند. البته پادشاه این سرزمین قبل از هر کس دیگری بهشدت نگران سرزمین تاریکش است.
روزها توی قصر تاریک خودش قدم میزند و فکر میکند تا به نتیجه برسد. لحظهبهلحظه سگهایش را به دنبال انسانها میفرستد تا خورشید یا ماه را بدزدند. خودش هم از بالاترین طبقهی قصر منتظر سگها میشود که بیاید. یکی از روزها پادشاه یکی از درندهترین سگهای آتشیاش را که سر بزرگی داشت و پوزهی سنگینش اندازهی کل قدش بود فراخواند و به او دستور داد که برود و خورشید را بدزدد و برای او بیاورد. سگ آتشی رفت و سعی کرد تا خورشید را با دهانش بگیرد، اما خورشید خیلی داغ بود. سگ دوباره خورشید را گاز گرفت، اما درنهایت باید این کار را متوقف میکرد و بدون طعمه بازمیگشت.
پادشاه خیلی عصبانی شد و سگ را به خاطر این شکست بهشدت توبیخ کرد. پادشاه رو به وحشیترین سگ دیگر کرد و آن را فرستاد تا ماه را بدزدد، ازآنجاییکه پادشاه فکر میکرد که ماه نباید به داغی خورشید باشد و نوری که از خورشید به او میتابد از ماه نخواهد تابید و پادشاه فکر میکرد که این بهتر از هیچی است. وقتی سگ تلاش کرد که ماه را گاز بگیرد ماه بهقدری سرد بود که دهانش یخ زد. سگ چندین بار تلاش کرد که ماه را با دندانهایش گاز بگیرد، اما درنهایت مجبور شد که آن را تف کند. سومین سگ هم بدون طعمه برگشت؛ باوجود این شکستها پادشاه سرزمین تاریکی هرگز ناامید نشد و تا به امروز او اغلب سگهای آتشیاش را میفرستد، اما همیشه ناکام میمانند. این سگهای سرزمین تاریکی هستند که خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی را میسازند و آنجا که سگها خورشید و ماه را گاز گرفتهاند سیاه شده است. ما نمیتوانیم خورشیدگرفتگی را مستقیماً تماشا کنیم چونکه بهطور شگفتانگیزی روشن میباشد، اما میتوانیم عکس خورشید را در آب مشاهده کنیم که در آن جوهر سیاهرنگی حل میشود.
ماهگرفتگی هم اینطوری دیده میشود. روی سطح جوهری آب میتوانیم بهراحتی سگهای آتشی را که در حال گاز گرفتن خورشید و تف کردن آن هستند ببینیم. از این به بعد بیشتر دقت کنیم.
***