افسانه-هاي-ازوپ-چشم-و-هم‌چش

قصه‌های ازوپ: چشم و هم‌چشمی ابلهانه || شأن خود را رعایت کن!

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

چشم و هم‌چشمی ابلهانه

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

در یکی از گردهمایی‌های جانوران، میمون از جا برخاست و مشغول رقصیدن شد. تمام حاضران از برنامۀ او خوششان آمد و به‌شدت برایش کف زدند. شتری که آنجا بود چنان حسودیش شد که تصمیم گرفت تحسین دیگران را برانگیزد؛ بنابراین از جا برخاست و مشغول رقصیدن شد؛ اما رقص او چنان مضحک بود که حاضران از کوره دررفتند و با چماق، او را از جمع خود دور کردند.

این حکایت زبان حال آن‌هایی است که از حسادت وسوسه می‌شوند با افراد بهتر از خود رقابت کنند.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *