افسانه-هاي-ازوپ-پرچانه‌اي-ر

قصه‌های ازوپ: پُرچانه‌ای روی سرِ بخاری || جایی باش که دوستت دارند

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

پُرچانه‌ای روی سرِ بخاری

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

مردی طوطی‌ای خرید و به او اجازه داد تا به هر جای خانه که می‌خواهد، برود. طوطی که کاملاً دست‌آموز و رام بود، یک روز روی سر بخاری پرید، همان‌جا نشست و با لحن دل‌نشینی شروع به پُرچانگی کرد. گربۀ خانگی که از زیر چشم، او را می‌پایید از او پرسید کیست و از کجا می‌آید. طوطی گفت که آقای خانه او را تازه خریده است. گربه گفت: «عجیب است که جانور یاوه‌سرا و تازه‌واردی چون تو این‌همه سروصدا راه می‌اندازد و کسی خم به ابرو نمی‌آورد؛ اما من که در این خانه به دنیا آمده‌ام حق ندارم حتی میومیو کنم! اگر هم میو میویی کنم اهل خانه عصبانی می‌شوند و دنبالم می‌کنند.»

طوطی گفت: «آه بانوی خانه! به شما توصیه می‌کنم تا می‌توانید ازاینجا فاصله بگیرید. می‌بینید که بین ما خیلی فرق است. اهل این خانه از صدای من، خلاف صدای شما، به‌هیچ‌وجه ناراحت نمی‌شوند.»

این حکایت، منتقدان بدخلق و کج طبعی را که همیشه در پی یافتن معایب دیگران‌اند، مسخره می‌کند.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *