قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
پرهای عاریهای
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
زئوس که تصمیم گرفته بود پادشاهی برای پرندگان انتخاب کند، روزی را مشخص کرد تا در آن روز زیباترین پرنده را به این مقام برگزیند. ازاینرو همۀ پرندگان برای آرایش خود به ساحل رودخانه رفتند. زاغچهای که ظاهر خود را بسیار ساده تصور میکرد، در اطراف رودخانه به راه افتاد و پرهایی را که پرندگان دیگر از تن خود کنده بودند، جمع کرد. او پرها را به بدن خود بست و ظاهری پرزرقوبرق تر از همۀ آنها یافت. روز موعود تمام پرندگان از برابر زئوس گذشتند و ظاهر خود را به نمایش گذاشتند. با مشاهدۀ ظاهر زاغچه چیزی نمانده بود زئوس، پادشاهی پرندگان را به او بدهد که پرندگان دیگر خود را به زاغچه رساندند و هرکدام پر خود را از تن او جدا کردند. ازاینرو پرهای عاریه به نزد صاحبان اصلی خود برگشتند و زاغچه دوباره به اصل خود برگشت.
افراد مقروض شبیه این پرندهاند. آنها با پول دیگران خودنمایی میکنند. اگر دیگران پولهایشان را از آنها پس بگیرند، همه خواهند دید که آنها مایهای از خود ندارند.