افسانه-هاي-ازوپ-هر-کار-به‌و

قصه‌های ازوپ: هر کار به‌وقت خویش نیکوست || به وقت کار، فقط کار!

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

هر کار به‌وقت خویش نیکوست

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

بز جوانی که لنگ‌لنگان در عقب گله حرکت می‌کرد، گرگی را در تعقیب خود دید. بز به‌سوی گرگ برگشت و به او گفت: «خوب می‌دانم که مرا خواهی خورد؛ اما دلم می‌خواهد طبق رسوم و سنّت بمیرم. حالا لطفاً نی‌لبک بزن تا من برقصم.» در این هنگام سگ‌های گله سروصدای نی‌لبک و پای‌کوبی را شنیدند و به سراغ گرگ آمدند. گرگ همچنان که از دست آن‌ها می‌گریخت، برگشت و به آن‌ها گفت: «حقم است، چشمم کور و دنده‌ام نرم! تا من باشم که هنگام قصابی، مطربی نکنم!»

هرکس بدون توجه به کاری که در دست دارد به کار دیگری بپردازد، ای‌بسا آنچه را که در دست دارد نیز از دست بدهد.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *