افسانه-هاي-ازوپ-نشنيدن-پند-

قصه‌های ازوپ: نشنیدن پند خردمندان || سزای غرور و بی فکری

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

نشنیدن پند خردمندان

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

لاک‌پشتی از عقابی خواست تا به او پرواز بیاموزد. عقاب به او گفت که طبیعت، جسم او را برای پرواز نساخته است؛ اما لاک‌پشت بیش‌ازپیش اصرار کرد؛ بنابراین عقاب او را در میان چنگال‌های خود به آسمان برد و ازآنجا به پایین رها کرد. لاک‌پشت روی تخته‌سنگ‌ها افتاد و تکه‌تکه شد.

حسادت، اغلب سبب می‌شود تا آدمیان نصیحت خردمندان را نشنوند و به سرانجامی شوم گرفتار شوند.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *