قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
نشنیدن پند خردمندان
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
لاکپشتی از عقابی خواست تا به او پرواز بیاموزد. عقاب به او گفت که طبیعت، جسم او را برای پرواز نساخته است؛ اما لاکپشت بیشازپیش اصرار کرد؛ بنابراین عقاب او را در میان چنگالهای خود به آسمان برد و ازآنجا به پایین رها کرد. لاکپشت روی تختهسنگها افتاد و تکهتکه شد.
حسادت، اغلب سبب میشود تا آدمیان نصیحت خردمندان را نشنوند و به سرانجامی شوم گرفتار شوند.