افسانه-هاي-ازوپ-معامل--پرضر

قصه‌های ازوپ: معاملۀ پرضرر || خشم کورکورانه، مایۀ دردسر است

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

معاملۀ پرضرر

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

در مرغزاری اسبی و گرازی مشغول چرا بودند. گراز مدام آب را گل‌آلود و علف‌ها را لگدمال می‌کرد. اسب که دلش می‌خواست هر طور شده گراز را گوشمالی دهد، از مردی شکارچی کمک خواست. شکارچی گفت کاری از دست او ساخته نیست مگر آنکه اسب به او اجازه بدهد زین به پشتش بگذارد و افسار به گردنش ببندد. اسب برای تنبیه گراز چنان بی‌تابی می‌کرد که پذیرفت. مرد سوار اسب شد؛ اما پس از غلبه بر گراز او را به خانه برد و در اسطبل به آخور بست.

خشم کور، بسیاری از انسان‌ها را چنان تشنۀ انتقام از دشمنانشان می‌کند، که خود را دربست در اختیار دیگران می‌گذارند.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *