قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
مار در آستین
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
مرغی که به تخمهای ماری برخورده بود، بهدقت روی آنها نشست تا با گرم نگهداشتن آنها، به تولد توله مارها کمک کند. پرستویی که شاهد کار او بود به او گفت: «ای احمق، چرا به تولد جانوری کمک میکنی که اگر به دنیا بیاید، اولین طعمهاش خود تو هستی؟».
حتی محبتآمیزترین رفتارها هم نمیتواند طبیعت درندهخو را رام کند.