قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
ازآنجا رانده، ازاینجا مانده
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
زاغچهای که از هم نوعان خود کمی بزرگتر بود و به آنها به چشم حقارت نگاه میکرد، پیش کلاغها رفت و اجازه خواست تا با آنها زندگی کند؛ اما ازآنجاکه ظاهر زاغچه و صدایش با ظاهر و صدای کلاغها هماهنگ نبود، طولی نکشید که کلاغها او را از خود راندند. زاغچه بهناچار نزد هم نوعان خود بازگشت؛ اما آنها که عمل او را اهانت به خود میدانستند، دیگر او را به میان خود نپذیرفتند؛ بنابراین زاغچه خود را ازآنجا رانده و ازاینجا مانده دید.
این حکایت وصف حال کسانی است که وطن خود را ترک میکنند و زندگی در سرزمین دیگری را به زندگی در وطن خود، ترجیح میدهند. این افراد نهتنها در سرزمین تازۀ خود حرمتی ندارند؛ بلکه به دلیل اهانتی که به هموطنان خود کردهاند، مورد بیمهری آنان نیز قرار میگیرند.