افسانه-هاي-ازوپ-آواي-قو

قصه‌های ازوپ: آوایِ قو || مزیت‌، در وقت مناسب خود تاثیرگذار است.

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

آوایِ قو

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

مردی که شنیده بود قوها آوای دل‌نشینی دارند، یکی از آن‌ها را از بازار خرید و به خانه برد. یک روز که مرد عده‌ای را به میهمانی دعوت کرده بود، از قو خواست همچنان که آن‌ها نشسته‌اند و می‌نوشند، برایشان بخواند؛ اما کوچک‌ترین صدایی از قو برنخاست. ازآنجاکه می‌گویند قو به هنگام مرگ آواز می‌خواند، مدتی بعد هنگامی‌که قو زمان مرگ خود را احساس کرد، آوای غمبارش را سر داد.

صاحب قو با شنیدن آوای حزن‌انگیز پرنده به او گفت: «اگر می‌دانستم که فقط به هنگام مرگ می‌خوانی، آن روز حماقت نمی‌کردم و از تو درخواست نمی‌کردم برایم بخوانی. آن روز بهتر بود به‌جای آواز، با گوشتِ تو از دوستانم پذیرایی می‌کردم.»

وقتی کسی از روی میل و رغبت کاری را انجام ندهد، ای‌بسا مجبورش کنند خلاف میل خود به آن عمل کند.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *