قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
شکیبایی
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
روباهی گرسنه، نان و گوشت چوپانی را در شکاف درخت بلوطی یافت. او که از شدت گرسنگی نیمهجان شده بود، به درون شکاف خزید و هر چه را دید خورد؛ اما چون از شدت پرخوری شکمش باد کرده بود، هر چه کرد نتوانست از شکاف خارج شود. روباه دیگری که ازآنجا میگذشت، صدای آه و نالهاش را شنید، نزد او رفت و علت را جویا شد. روباه دوم وقتی ماجرا را شنید، به روباه اول گفت: «مسئلهای نیست، آنجا که هستی بمان تا مثل وقتیکه داخل شکاف شدی لاغر شوی. آنوقت بهراحتی بیرون خواهی آمد.»
این حکایت نشان میدهد که چگونه گذشت زمان به حل مشکلها کمک میکند.