قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
پزشک قلابی
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
پزشکی قلابی به دیدار بیماری رفت. تمام پزشکان شهر به مرد گفته بودند که گرچه درمان بیماری وی طولانی خواهد بود، اما خطری جانش را تهدید نمیکند. بااینهمه، پزشک شیاد به او گفت: «هر وصیتی داری بکن. برای اینکه تا پسفردا بیشتر زنده نمیمانی.» و از پیش او رفت.
پس از مدتی مرد از بستر بیماری برخاست و باآنکه هنوز رنگپریده و رنجور بود، شروع به راه رفتن کرد. پزشک قلابی بهمحض دیدن او گفت: «بامداد خوش، اهالی آن دنیا چطورند؟»
مرد پاسخ داد: «آه، همه با نوشیدن آب گوارای فراموشی، روزگار خوشی دارند. فقط یک روز، «مرگ» و فرمانروای جهان مردگان، پزشکان جهان را بهشدت تهدید میکردند. آن دو معتقد بودند این افراد مانع مرگ آدمیان میشوند و به همین دلیل داشتند فهرستی سیاه از اسامی آنان آماده میکردند. میخواستند اسم شما را هم توی آن فهرست بنویسند؛ اما من در برابر آنان زانو زدم و همچنان که به آنان التماس میکردم تا اسم شما را از فهرست پزشکان حذف کنند، برایشان سوگند خوردم که هرکس شما را پزشک واقعی گفته، قصد فریب آنها را داشته است.»
هدف این حکایت، رسوا کردن شیادان نادانی است که تنها آموختۀ آنان، زبانبازی و سخنانِ بهظاهر موجّه است.
(این نوشته در تاریخ 20 فوریه 2022 بروزرسانی شد.)