قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
غرور خرکی
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
خری که مجسمۀ یکی از خدایان را بارش کرده بودند، با خرکچی خود داخل شهر شدند. هنگام عبور خر از درون شهر، مردم با دیدن مجسمه به حالت احترام میایستادند؛ اما خر تصور کرد که مردم دارند به او احترام میگذارند. او چنان دچار غرور شد که از رفتن ایستاد و شروع کرد به عرعر. خرکچی که متوجه ماجرا بود، همچنان که با چوب به جان خر افتاده بود، فریاد زد: «مرده شورت ببرد! مطمئن باش این آخرین باری است که آدمها به خر تعظیم میکنند.»
وقتی افراد به احترامی که درخور آنها نیست مغرور میشوند، خود را مضحکۀ کسانی میکنند که آنها را میشناسند.
(این نوشته در تاریخ ۱ اسفند ۱۴۰۰ بروزرسانی شد.)