قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
حس لامسۀ مرد نابینا
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
روزگاری مرد نابینایی زندگی میکرد که فقط با لمس حیوانات، نام آنها را میگفت. بااینهمه یکبار وقتی کسی توله گرگی را در میان دستهای او گذاشت، مرد نابینا مردد ماند.
او پس از کمی دست کشیدن به حیوان سرانجام گفت: «نمیدانم این جانور تولۀ گرگ است یا تولۀ روباه یا جانوری دیگر؛ اما اینقدر میدانم که هر چه هست همدم خوبی برای گوسفندان گله نیست.»
به همین سان، سرشت پلید آدمیان نیز اغلب از ظاهر آنان قابلتشخیص است.
(این نوشته در تاریخ 20 فوریه 2022 بروزرسانی شد.)