قصه‌های-ازوپ-تجربۀ-تلخ

قصه‌های ازوپ: تجربۀ تلخ || سفر خوب است؛ اما هزینه دارد!

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

تجربۀ تلخ

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

شبانی به هنگام چرای گوسفندان خود در ساحل دریا چشمش به آب‌های آرام آن افتاد و تصمیم گرفت با سفری دریایی دست به تجارت بزند. ازاین‌رو گوسفندانش را فروخت، مقدار فراوانی خرما خرید و با کشتی به سفر رفت.

اما ناگهان توفانی سخت درگرفت و کشتی را تا آستانۀ غرق شدن برد. باآنکه شبان برای نجات کشتی و جان خود تمام خرماهایش را به دریا ریخت، اما زمان بسیاری طول کشید تا کشتیِ خالی را به‌سلامت به ساحل برساند.

مدت‌ها پس‌ازآن، رهگذری توجه شبان را به سکون و آرامش آب‌های دریا -که اتفاقاً در آن لحظه کوچک‌ترین حرکتی نداشت- جلب کرد.

شبان گفت: «آه، دوست من! فکر می‌کنم دریا بازهم خرما می‌خواهد و به همین دلیل، این‌قدر ساکت شده است.»

(این نوشته در تاریخ 20 فوریه 2022 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *