قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
از یاد مرگ غافل مشو
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
کِشتیای مسافربری با مسافرانی که به همراه داشت به دریا رفت؛ اما همینکه به دریای بیکران رسید، اسیر توفانی غیرمنتظره شد و همه پنداشتند چیزی به غرق شدن آن نمانده است. مسافران کشتی که از سرزمینهای گوناگون بودند، جامه بر تن دریدند، به درگاه خدایانِ دیار خود نالیدند و عهد بستند اگر جان سالم به در ببرند، هدایایی نثار آنان کنند.
سرانجام توفان فروکش کرد و دریا دوباره آرام شد. آنگاه همه به شکرانۀ نجات، به شادی و پایکوبی پرداختند. در این هنگام سکاندار کشتی به یاد مسافران دمدمیمزاج آورد که: «دوستان من، به هنگام پایکوبی و دستافشانی، احتمال توفانی شدن دوبارۀ دریا را از یاد نبرید.»
به هنگام شادی و آرامش، بیشازحد مغرور نشوید. به یاد بسپارید که شادی، ایبسا در یک آن، به اندوه بدل شود.
(این نوشته در تاریخ 20 فوریه 2022 بروزرسانی شد.)