قالیچه پرنده در مکزیک
پانچیتو خروس شجاعی بود که در مکزیک زندگی میکرد.
این پانچیتو یک قالیچه پرنده داشت؛ با این قالیچه، پانچیتو می تونست به هر جا که دلش میخواست سفر کنه. یک روز پانچیتو از پدرو و دانل داک که در برزیل زندگی میکردند دعوت کرد که به دیدن او برن؛ چونکه مدتها بود پانچیتو اونهارو ندیده بود.
وقتی که اونها اومدند و قالیچه پرنده پانچیتو رو دیدند خیلی خوشحال شدند. پانچیتو فریاد زد: «یالا سوارشید رفقا. حالا براتون یک نمایش کوتاه میدم.»
سه تا رفیق مهربون سوار قالیچه شدند و در یک چشم به هم زدن قالیچه به هوا رفت. پانچیتو فریاد زد: «حالا مملکتم رو بهتون نشون میدم.»
خلاصه، سفر خیلی جالبی داشتند. پانچیتو از اون بالا تمام چیزهای دیدنی رو به آنها نشون داد؛ کوههای پربرف، رودخونه های بزرگ، دهکدهها، شهرها، خلاصه همه جا رو به آنها نشان داد.
دانل داک گفت: «چقدر خوبه که آدم بتونه تمام دنیا رو از بلندی تماشا کنه.»
پانچیتو هم با خوشحالی شروع کرد به تیراندازی کردن.
پدرو فریاد زد: «چقدر دیدنیه!»
قالیچه پرنده از بالا و بالای شهر پرواز میکرد. وقتی که پرندهها اونها رو توی آسمون میدیدند با تعجب نگاهشون میکردند.
وقتی که هوا رو به تاریکی رفت و پانچیتو ودوستانش به خونه برگشتند، پدرو با ناراحتی گفت: «چقدر زمان زود میگذره!» ولی پانچیتو به اونها قول داد که یک روز دیگه بقیه جاهای دیدنی رو به اونها نشون بده.
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)