داستان کودکانه آموزنده مهارت اجتماعی به کودکان در فصل بهار (11)

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم!

داستان آموزشی کودکان

در فصل بهار

آموزش مهارت‌های اجتماعی و زندگی به کودکان و نونهالان

نویسنده: اعظم تبرّایی
تصویرگران: علی خوش جام – یاسمن اکبری

به نام خدای مهربان

اسم این دختر، سارا است. سارا فصل بهار را خیلی دوست دارد. او در فصل بهار، بیشترِ وقت‌ها با مادر و پدرش به دشت می‌رود. آنجا پر از گل‌های خوش رنگ و پروانه‌های قشنگ و رنگارنگ است. او گردش در دشت و بازی با پروانه‌ها را خیلی دوست دارد.

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم! 1

سارا از نگاه کردن به گل‌ها و بوییدن آن‌ها، خیلی لذت می‌برد. او هیچ‌وقت گل‌ها را نمی‌چیند. چون می‌داند اگر گل‌ها را بچیند، آن‌ها بعد از مدتی پژمرده و پرپر می‌شوند و اگر هر کس چند گل بچیند، دیگر هیچ گلی روی شاخه‌ها باقی نمی‌ماند. سارا اصلاً به گل‌ها دست نمی‌زند. فقط آن‌ها را تماشا و بو می‌کند.

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم! 2

سارا دنبال پروانه‌ها می‌دود؛ اما هیچ‌وقت آن‌ها را نمی‌گیرد. چون می‌داند که بال پروانه خیلی ظریف است و اگر آن را بگیرد، ممکن است بشکند. او پروانه‌ها را خیلی دوست دارد و از تماشای آن‌ها لذت می‌برد. وقتی پروانه‌ای روی گل می‌نشیند، سارا آرام و بی‌صدا به او نگاه می‌کند. چون دلش نمی‌خواهد پروانه را بترساند.

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم! 3

سارا هر وقت با پروانه‌ها بازی می‌کند، از مادر و پدرش زیاد دور نمی‌شود. او همیشه در نزدیکی مادر و پدرش بازی می‌کند. چون می‌داند اگر از آن‌ها دور شود. ممکن است گُم شود و مادر و پدرش را ناراحت و نگران کند. سارا می‌داند که اگر به حرف مادر و پدرش گوش ندهد، دنبال پروانه‌ها برود و از آن‌ها دور شود، دیگر او را با خود به گردش نمی‌برند.

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم! 4

در فصل بهار، پرنده‌ها پشت پنجرۀ اتاق سارا با شاخه‌های کوچک و باریک، لانه درست می‌کنند. بعد، توی آن تخم می‌گذارند. آنقدر روی آن می‌نشینند و گرمش می‌کنند تا از آن، جوجه بیرون می‌آید.

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم! 5

پرنده‌ها دوست ندارند کسی به لانۀ آن‌ها نزدیک شود. سارا هیچ‌وقت به لانۀ آن‌ها دست نمی‌زند. او حتی به پنجره زیاد نزدیک نمی‌شود. چون می‌داند که ممکن است پرنده‌ها بترسند و از آنجا بروند. آن وقت تخم سرد می‌شود و جوجه کوچولو هیچ‌وقت به دنیا نمی‌آید.

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم! 6

وقتی هم که جوجه از تخم بیرون می‌آید، سارا بازهم به آن دست نمی‌زند. چون می‌داند که جوجه خیلی کوچک است و به مراقبت مادر و پدرش نیاز دارد و اگر کسی به لانۀ آن‌ها نزدیک شود، پدر و مادرش ممکن است بترسند و دیگر برای غذا دادن به جوجه، به لانه برنگردند. آن وقت جوجه از گرسنگی می‌میرد. سارا فقط از پشت پنجره به پرنده‌ها و جوجه شان نگاه می‌کند.

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم! 7

در فصل بهار، باران و گاهی هم تگرگ می‌بارد. سارا باران و تگرگ را خیلی دوست دارد. برای همین، لباس مناسبی می‌پوشد و با خوشحالی زیر باران و تگرگ، در حیاط به این طرف و آن‌طرف می‌دود.

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم! 8

البته، زیاد زیر باران نمی‌ماند؛ چون سرما می‌خورد. برای همین، خیلی زود به اتاق برمی‌گردد. لباس هایش را عوض و موهایش را هم خشک می‌کند. بعد از بارش باران، بوی خوبی همه جا را پر می‌کند. او نفس کشیدن در هوای باران‌خورده را خیلی دوست دارد. برای همین، بعد از آن‌که لباس هایش را عوض کرد، دوباره به حیاط می‌آید و در هوای خوب و تازه، نفس می‌کشد.

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم! 9

وقتی سارا با مادر و پدرش به گردش می‌رود، همیشه یک چتر و لباس گرم با خودش برمی‌دارد. چون می‌داند که در فصل بهار، هوا ناگهان ابری می‌شود و باران می‌بارد و گاهی هم باد سرد می‌وزد. وقتی مادر، این کارهای خوب سارا را می‌بیند، به او می‌گوید: «به‌به! چه دختر خوب و خانمی دارم. آفرین دختر گُلم!»

فصل بهار: داستان آموزشی کودکان || مراقب گل‌ها و پرنده‌ها باشیم! 10

آیا تو هم می‌دانی در فصل بهار چه‌کارهایی را باید انجام بدهی و چه‌کارهایی را نباید انجام بدهی؟ آیا مادر و پدر از تو راضی هستند؟

the-end-98-epubfa.ir

(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *