کتاب شعر کودکانه
حسنی بلا میشه یک آقا
تصویرگر: خانم غلامی
به نام خدای مهربان
یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود
حسنی میخواست بزرگ بشه زود
همیشه میرفت پیش مامانی
بهش میگفت: آیا میدانی
من کی میشم مثل بابا
برای خودم میشم یک آقا؟
صبح که میشه برم سر کار
ظهرا بیام برای نهار
بعدش هم کنم خوب استراحت
یک خواب خوب، یک خواب راحت
عصرا که میشه برم خیابون
بگیرم میوه با چند دونه نون
غروبا که شد بیام به خونه
با یک دست پر، مرد و مردونه
صدا بزنم خانوم خونه
چیزی نمی خوای برای خونه؟
خانومم بیاد خوشحال و خندون
بگه حسن جون، نه خیلی ممنون!
بچه هام بیان از تو اتاقا
همگی بگن یکصدا بابا!
خسته نباشی از کار امروز
انشاء الله باشی قوی و بهروز
بگم اومدم از توی کوچه
براتون دارم کیک و کلوچه
آخ مامان خوبم کی میاد اون روز
اینو من میخوام از خدا هرروز!
اگر صبر کنی یواشیواش
تو هم یک روزی میکنی تلاش
بابای تو هم یک روز بچه بود
موقع بازی هی تو کوچه بود
اما درس میخوند به وقت خودش
تمیز هم میکرد اتاق خودش
هر اسبابی رو میگذاشت سر جاش
تو کمد میگذاشت دفتر کتاباش
کمک میکرد تو کار خونه
لباس تا میکرد دونه به دونه
یواشیواش بابا قد کشید
اون بچه نبود، شد مردی رشید
دیگه شده بود موقع تلاش
باید کار میکرد همراه باباش
همیشه میرفت با اون مغازه
میداد به مردم میوۀ تازه
صبح تا غروب همش کار میکرد
چون دیگه بابا شده بود یک مرد
کمکم بابا جون بزرگ شده بود
دیگه وقتش بود زن بگیره زود
تا اینکه یک روز عمه زری جون
با عزیز جون، خوشحال و خندون
آمدند باهم به خونۀ ما
بعدش هم آمد، چند دفعه بابا
خلاصه کمکم من و بابا جون
عروسی کردیم خوشحال و خندون
الآن از اون وقت گذشته سالها
اون وقت تو میخوای زود بشی بابا؟
پسر خوبم بزرگی این نیست!
میخوای بدونی معنی اون چیست؟
اگه تو هرروز، بعد از مدرسه
نری تو کوچه، نزنی پرسه
بعد از انجام تکلیف هر شب
خونه رو کنی، زودی مرتب
توی چیدن سفرۀ غذا
کمکم کنی زودی بیصدا
یا وقت خرید، برای خونه
کمک بکنی بی هیچ بهونه
مردی بزرگی، تو با این کارها
از حالا می شی، مردی چون بابا!
مردی به این نیست باشی قدبلند
زن داشته باشی با چند تا فرزند!
خلاصه اون روز، حسنی فهمید.
به آرزویش یک عالم خندید.
از اون روز حسن، کار میکرد زیاد
حرف مامانُ، نبردش از یاد
تو کار خونه، همکار او بود
خرید خونه، انجام میداد زود
هم درس میخوند و هم میرفت بازی
مامان هم ازش بود خیلی راضی
خلاصه حسن مردی شده بود
دیگه نمیخواست بزرگ بشه زود.