شعر کودکانه
” اوستاد کوچک “
سروده: پروین دولتآبادی
” اوستاد کوچک “
دخترم گوشه اتاق نشست
داشت زیبا عروسکی در دست
گفت: ”فرزند من، بشو رویت
شانه زن صبحدم تو بر مویت
راستگو باش و حرف زشت مگو
شادمانی ز خوشزبانی جو
با همه مهربان و خوشخو باش
باادب، خنده روی و نیکو باش“
گفتم: “ای دختر هنرمندم،
نازنین طفل خوب و دلبندم،
ادب آموختی عروسک را
نازم این اوستاد کوچک را‘‘
دختر آرام گفت با مادر،
با نگاهی ز صبح روشنتر
آنچه آموختی مرا زین پیش
دادم امروز یاد دختر خویش“