مجموعه شعرهای کودکانه
شاعر: مهری طهماسبی دهکردی
فهرست شعرهای کودکانه
مادر من قالی بافه
مادر من قالی بافه
قالیهای خوب می بافه
با نخهای رنگ و وارنگ
می بافه گلهای قشنگ
یه دونه سبز می زنه
یه دونه آبی می بافه
قرمز و زرد و قهوهای
بتّه گلابی می بافه
قالی اون پر از گله
رو هر گلی یه بلبله
پدربزرگِ نی نی
نی نی پدربزرگی
داره که خیلی ماهه
روی چشاش یه عینک
روی سرش کلاهه
پدربزرگ راه میره
یواش یواش با عصا
نی نی میگه پدرجون
دوسِت دارم یه دنیا
گلدان من
یک گلدان داشتم
در آن گل کاشتم
پشت پنجره
آن را گذاشتم
خورشید زیبا
برگل میتابید
آبش میدادم
گلم میخندید
کم کم گل من
ناز و زیبا شد
یک عضو خوبِ
خانهی ما شد
بچه ی خوب ترسو نیست
آتل متل توتوله
بچهی خوب چه جوره؟
بچهی خوب می دونه
تاریکی ترس نداره
این آسمون آبی
شب میشه پرستاره
بچهی خوب می دونه
لولو وجود نداره
از لولوی خیالی
ترسی به دل نداره
بچهی خوب دلیره
شجاعه مثل شیره
ترانهی شاد
بارون می باره جرجر
بیا با هم کلاغ پر
بازی کنیم تو خونه
هی نگیریم بهونه
بارون می باره شرشر
بچهی چاق پرخور
پاشو دیگه ورزش بکن
یه کمی نرمش بکن
پرخور و بیعار نباش
تنبل و بیکار نباش
صداش میاد هوهو
مثل صدای کوکو
صدای چیه؟
صدای باد
چی چی میخونه؟
ترانهی شاد
باغبون…..
من آقای باغبونم
دارم یه آواز میخونم
میگم به گلهای قشنگ
گلهای ناز و رنگارنگ
به به به! چه خوشگلید!
سرخید و سبزید و سفید
من دوس دارم شمارو
قربون برم خدارو
که آفریده بلبل
لاله و یاس و سنبل
نگاه من به گلهاس
به سبزه و چمن هاس
کارم رو دوست دارم
همیشه گل میکارم
گل میکارم گل ناز
شعر می خونم با آواز
کارم خیلی تمیزه
گل واسه من عزیزه
گل همیشه قشنگه
نازه و رنگارنگه
مارمولک
توی حیاط خونه مون
یه مارمولک یواش یواش
راه میره اما نمیاد
به گوش من صدای پاش
این مارمولک کجا میره؟
یواش یواش چرا میره؟
چرا توی حیاط ما
پایین میره، بالا میره؟
شاید که اون گرسنشه
می خواد مگس شکار کنه
وقتی شکارش رو گرفت
برداره و فرار کنه!
مار و پونه
یه مار خوش خط و خال
توی لونه ش خوابیده بود
درست جلوی لونه ش
سبزه و گل روییده بود
ماره قدش دراز بود
تو خواب نازِ ناز بود
خواب گل و گیاه میدید
خواب خورشید و ماه میدید
ماره وقتی از خواب پرید
از تو لونه ش بیرون خزید
بوی گل و گیاه شنید
دمِ لونه ش گلها رو دید
میون گُلا گیاهی بود
که ماره اونو دوست نداشت
اون گیاه اسمش پونه بود
ماره پونه رو دوست نداشت
ماره از لونه در رفت
فکر میکنم سفر رفت
واسه ی فرار از پونه
در رفته بود از لونه
میگفت نمی دونم چرا
از پونهها بدم میاد
همون گیاهی که دمِ
لونه م همیشه درمیاد
اینم یه ضرب المثله:
مار از پونه بدش میاد
پونه دمِ لونه ش در میاد
حسادت
حسود نباش، حسادت
مثل آتیش می مونه
تمام خوبیاتو
حسادت می سوزونه
حسود همیشه غمگین
حسود همیشه تنهاس
دلش پر از کینهها
پر از غصه و غمهاس
ولی یه بچهی خوب
بیزاره از حسادت
با هرکی مهربونه
اون می کنه رفاقت
لجبازی
بچهای که لج می کنه
به حرفاگوش نمی کنه
کارهای خوب همه را
زودی فراموش می کنه
اخم می کنه تَخم می کنه
داد میزنه
میگن نکن این کارا رو
دوباره فریاد می زنه
وای وای وای چه بچهای!
بچهای که لج می کنه!
لباشو هی ورمی چینه
صورتشوکج می کنه
این کارا رونکن دیگه
لجبازی کار زشتیه
بچه که لجبازنباشه
یه آدم بهشتیه
دنیای ما
از پشت شیشه عینک
نگاه کردم به دنیا
دیدم که دنیای ما
راستی داره تماشا
یه آسمون آبی
سقفی روی زمینه
خورشید از زیر این سقف
ما را حتماً می بینه
شبها توی آسمون
ستارهها میبینم
مثل شاخههای گل
ستارهای میچینم
دنیای ما روز و شب
خیلی خیلی قشنگه
شبها تاریکه اما
روزها چه رنگارنگه
شب
شبهای تاریک
شبهای دراز
پر از خاطره
پر از رمز و راز
توی آسمون
صدها ستاره
چراغونی رو
یادم میاره
ماه گاهی تمام
گاهی باریکه
چراغی واسه
شب تاریکه
خواب توی چشام
باز می گیره جا
آروم میخوابم
تا صبح فردا
خوابِ مارمولک
مارمولک گرسنه
از خوابِ ناز بیدارشد
چندتا مگس به دستِ
آن مارمولک شکار شد
سیرشد و خیلی خوشحال
از خوردنِ مگسها
خوابید و باز دوباره
خُرّوپُفش رفت هوا
خواب دیده که بیداره
خورش مگس دوست داره
روی دیوار نشسته
منتظرِشکاره
باد وحشی
هوهو هوهو باد آمد
تند و زود و شاد آمد
هوهوهوهو تکان داد
لباسهای روی بند
از روی شاخه گل را
کشید و زود آن را کند
گل پرپر شد، گلبرگش
روی زمین رها شد
بلبل با غصه میگفت
گل از شاخه جدا شد
این باد تند و وحشی
کرده گلها راپرپر
شده مثل پرنده
به هرجا می زند پر
_________
(این نوشته در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ بروزرسانی شد.)