شعرقصه‌ی مصور کودکانه: حسنی ما شاد شد، از غصه آزاد شد 1

شعرقصه‌ی مصور کودکانه: حسنی ما شاد شد، از غصه آزاد شد

شعرقصه‌ی مصور کودکان حسنی ما شاد شد از غصه آزاد شد

کتاب شعرقصه‌ی مصور کودکان
حسنی ما شاد شد
از غصه آزاد شد

بچه‌ها نباید از دکتر و دارو و درمان بترسند.

نویسنده: مولود شاهمردی راد
ایپابفا: سایت کودکانه‌ی قصه کودک و کتاب کودک

به نام خدا

اتل‌متل توتوله -♫♪♫- حال حسن چه جوره؟
او غصه بر لب داره -♫♪♫- مریض شده تب داره
لپاش گرمه و سرخه-♫♪♫- می‌زنه شب‌ها سرفه
خسته و کم‌کار شده-♫♪♫- انگاری بیمار شده!
می‌لرزه اشک می‌ریزه-♫♪♫- توی بدنش یه چیزه!
[restrict] اتل‌متل توتوله -♫♪♫- حال حسن چه جوره؟

نکنه که اون ویروسه -♫♪♫- روی حسنُ می‌بوسه؟
مامانیِ مهربونش -♫♪♫- همدم خوش‌زبونش
بهش می‌گه عزیزم -♫♪♫- تپله‌ی ریزه‌میزه‌ام
کور بشه چشم حسود -♫♪♫- لباساتو بپوش زود
باهم بریم درمانگاه-♫♪♫-تو خوشگلی مثل ماه!

نکنه که اون ویروسه -♫♪♫- روی حسنُ می‌بوسه؟
حسنی ما کم‌سال بود -♫♪♫- مریض بود و بی‌حال بود
دکترو اون دوست نداشت -♫♪♫-دور شده بود از بهداشت
گریه و زاری می‌کرد-♫♪♫- هی بی‌قراری می‌کرد
الکی می‌گفت که خوبم -♫♪♫-ببین که پا می‌کوبم!
نه قرص نه شربت می‌خوام-♫♪♫- یه جای راحت می‌خوام

حسنی ما کم‌سال بود -♫♪♫- مریض بود و بی‌حال بود
مامانِ حسن کلافه است -♫♪♫- روی حسنی ملافه است
حسنی چقدر بد شده -♫♪♫- تو خوبی‌ها رد شده
می خواد مریض بمونه -♫♪♫-بشینه توی خونه
از کار اومد بابایی-♫♪♫- می‌گفت حسن کجایی؟
آقای زبروزرنگم -♫♪♫- گل‌پسر قشنگم

مامانِ حسن کلافه است -♫♪♫- روی حسنی ملافه است
بیا بشو برام لوس -♫♪♫- تا بکنم تو را بوس
اما بچه‌ها حسن جون -♫♪♫- بی‌حال بودش و بی جون
انگار تنش خون نداشت-♫♪♫- دست و پاهاش جون نداشت
همه‌ی تنش می‌لرزید -♫♪♫-چشاش بابا رو ندید
باباش اومد به خونه -♫♪♫-دید مامان نگرونه

بیا بشو برام لوس -♫♪♫- تا بکنم تو را بوس


حسنیُ خوب نگاه کرد -♫♪♫- خدا رو اون صدا کرد
کور بشه چشم حسود-♫♪♫- لباساتو بپوش زود
باهم بریم درمانگاه؟-♫♪♫- گل‌پسرم قرص ماه؟
اما بازهم حسن جون-♫♪♫-که خسته بود و بی جون
الکی می‌گفت که خوبم -♫♪♫- ببین که پا می‌کوبم

باهم بریم درمانگاه؟-♫♪♫- گل‌پسرم قرص ماه؟

نه قرص نه شربت می‌خوام -♫♪♫- یه جای راحت می‌خوام
حسنی بازهم گوش نکرد -♫♪♫-حرف بابا رو رد کرد
گریه می‌کرد و زاری -♫♪♫- می‌ترسید از بیماری
باباش که اونو دوست داشت -♫♪♫-رو صورتش دو بوس کاشت
بهش می‌گفت قشنگم -♫♪♫- گل‌پسر زرنگم

باباش که اونو دوست داشت -♫♪♫-رو صورتش دو بوس کاشت
بازی رو دوست نداری؟ -♫♪♫- هیچ می‌دونی بیماری؟
تو خوشگلی مثل ماه -♫♪♫- باهم بریم درمانگاه؟
حسنی بلند شد از جا -♫♪♫- نگاه می‌کرد به بابا
گفت که می‌خوام آزاد شم-♫♪♫- دوباره شاد شاد شم

بازی رو دوست نداری؟ -♫♪♫- هیچ می‌دونی بیماری؟
دیگه بعدش حرف نبود -♫♪♫- لباساشو پوشید زود
حسنی دیگه نگرد آه-♫♪♫- رفت با بابا درمانگاه
اینجا چقدر تمیزه -♫♪♫- دکترش هم عزیزه
درد منو می‌دونه -♫♪♫-خوش سر و خوش زبونه
به من می‌گه پسر جون -♫♪♫-ضعیف شدی و بی جون

حسنی دیگه نگرد آه-♫♪♫- رفت با بابا درمانگاه
دوست داری پرزور بشی؟ -♫♪♫- از بیماری دور بشی؟
بری به پارک و گردش؟-♫♪♫- بازی کنی یا ورزش؟
دلت می‌خواد که شاد شی؟ -♫♪♫-از غصه‌ها آزادشی؟
بدون هیچ بهونه -♫♪♫- یک هفته باش تو خونه

دوست داری پرزور بشی؟ -♫♪♫- از بیماری دور بشی؟
تا خوب شوی و سرحال-♫♪♫- شاداب شوی و خوشحال
حسنی که هی می‌ترسید-♫♪♫- از ترس به خود می‌لرزید
می‌خندید و شاد شد-♫♪♫- از غصه آزاد شد.
حسنی دیگه نداشت تب -♫♪♫- نداشت او غصه بر لب!

حسنی دیگه نداشت تب -♫♪♫- نداشت او غصه بر لب!

پایان 98[/restrict]

(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *