کتاب شعرقصهی مصور کودکان
حسنی ما شاد شد
از غصه آزاد شد
بچهها نباید از دکتر و دارو و درمان بترسند.
ایپابفا: سایت کودکانهی قصه کودک و کتاب کودک
به نام خدا
اتلمتل توتوله -♫♪♫- حال حسن چه جوره؟
او غصه بر لب داره -♫♪♫- مریض شده تب داره
لپاش گرمه و سرخه-♫♪♫- میزنه شبها سرفه
خسته و کمکار شده-♫♪♫- انگاری بیمار شده!
میلرزه اشک میریزه-♫♪♫- توی بدنش یه چیزه!
[restrict]
نکنه که اون ویروسه -♫♪♫- روی حسنُ میبوسه؟
مامانیِ مهربونش -♫♪♫- همدم خوشزبونش
بهش میگه عزیزم -♫♪♫- تپلهی ریزهمیزهام
کور بشه چشم حسود -♫♪♫- لباساتو بپوش زود
باهم بریم درمانگاه-♫♪♫-تو خوشگلی مثل ماه!
حسنی ما کمسال بود -♫♪♫- مریض بود و بیحال بود
دکترو اون دوست نداشت -♫♪♫-دور شده بود از بهداشت
گریه و زاری میکرد-♫♪♫- هی بیقراری میکرد
الکی میگفت که خوبم -♫♪♫-ببین که پا میکوبم!
نه قرص نه شربت میخوام-♫♪♫- یه جای راحت میخوام
مامانِ حسن کلافه است -♫♪♫- روی حسنی ملافه است
حسنی چقدر بد شده -♫♪♫- تو خوبیها رد شده
می خواد مریض بمونه -♫♪♫-بشینه توی خونه
از کار اومد بابایی-♫♪♫- میگفت حسن کجایی؟
آقای زبروزرنگم -♫♪♫- گلپسر قشنگم
بیا بشو برام لوس -♫♪♫- تا بکنم تو را بوس
اما بچهها حسن جون -♫♪♫- بیحال بودش و بی جون
انگار تنش خون نداشت-♫♪♫- دست و پاهاش جون نداشت
همهی تنش میلرزید -♫♪♫-چشاش بابا رو ندید
باباش اومد به خونه -♫♪♫-دید مامان نگرونه
حسنیُ خوب نگاه کرد -♫♪♫- خدا رو اون صدا کرد
کور بشه چشم حسود-♫♪♫- لباساتو بپوش زود
باهم بریم درمانگاه؟-♫♪♫- گلپسرم قرص ماه؟
اما بازهم حسن جون-♫♪♫-که خسته بود و بی جون
الکی میگفت که خوبم -♫♪♫- ببین که پا میکوبم
نه قرص نه شربت میخوام -♫♪♫- یه جای راحت میخوام
حسنی بازهم گوش نکرد -♫♪♫-حرف بابا رو رد کرد
گریه میکرد و زاری -♫♪♫- میترسید از بیماری
باباش که اونو دوست داشت -♫♪♫-رو صورتش دو بوس کاشت
بهش میگفت قشنگم -♫♪♫- گلپسر زرنگم
بازی رو دوست نداری؟ -♫♪♫- هیچ میدونی بیماری؟
تو خوشگلی مثل ماه -♫♪♫- باهم بریم درمانگاه؟
حسنی بلند شد از جا -♫♪♫- نگاه میکرد به بابا
گفت که میخوام آزاد شم-♫♪♫- دوباره شاد شاد شم
دیگه بعدش حرف نبود -♫♪♫- لباساشو پوشید زود
حسنی دیگه نگرد آه-♫♪♫- رفت با بابا درمانگاه
اینجا چقدر تمیزه -♫♪♫- دکترش هم عزیزه
درد منو میدونه -♫♪♫-خوش سر و خوش زبونه
به من میگه پسر جون -♫♪♫-ضعیف شدی و بی جون
دوست داری پرزور بشی؟ -♫♪♫- از بیماری دور بشی؟
بری به پارک و گردش؟-♫♪♫- بازی کنی یا ورزش؟
دلت میخواد که شاد شی؟ -♫♪♫-از غصهها آزادشی؟
بدون هیچ بهونه -♫♪♫- یک هفته باش تو خونه
تا خوب شوی و سرحال-♫♪♫- شاداب شوی و خوشحال
حسنی که هی میترسید-♫♪♫- از ترس به خود میلرزید
میخندید و شاد شد-♫♪♫- از غصه آزاد شد.
حسنی دیگه نداشت تب -♫♪♫- نداشت او غصه بر لب!
[/restrict]
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)