سگ شکاری
داستان انگیزشی
من فکر میکنم این توهین به خداست اگر از میان زیباییهای باشکوه مزرعهای بگذرید و به آنها توجه نکنید.
«آلیس واکر»
صیادی یک سگ شکاری خریده بود که میتوانست روی آب بدود. صیاد وقتی آن معجزه را با چشمهای خودش هم میدید باور نمیکرد، اما خیلی خوشحال بود که میتواند به دلیل این موفقیت به دوستانش فخر بفروشد. او از یک دوست خود دعوت کرد که باهم به شکار مرغابی بروند.
بعد از مدتی آنها چند مرغابی شکار کردند و مرد به سگش دستور داد که بدود و پرندگان را بیاورد.
در طول روز سگ روی آب میدوید و پرندههای شکار شده را میآورد. صاحب سگ انتظار داشت که دوستش از سگ عجیب او تعریفی بکند، اما هرگز چیزی نشنید.
موقعی که آنها به خانه بازمیگشتند. او از دوستش سؤال کرد «آیا چیز عجیبی در این سگ ندیدی که توجه تو را جلب کند؟»
دوستش پاسخ داد، «بله، درواقع من چیز عجیبی را متوجه شدم و آن این است که سگ شما نمیتواند شنا کند.»