دختری کوچک وارد فروشگاهی شد، سکه پنج سنتی خود را روی پیشخوان گذاشت و خواستار آب‌نبات شد.

سکه توانایی‌ها / داستان انگیزشی

سکه توانایی‌ها 

داستان انگیزشی

 

مهم نیست چه کسی هستیم، مهم این است که چه کسی می‌توانیم بشویم.

 

دختری کوچک وارد فروشگاهی شد، سکه پنج سنتی خود را روی پیشخوان گذاشت و خواستار آب‌نبات شد. صاحب فروشگاه اظهار داشت که قیمت آب‌نبات ۶۵ سنت است. دختر کوچولو پس از کمی تأمل خواستار لیموناد شد. قیمت لیموناد گران‌تر از آب‌نبات بود. بستنی هم همین‌طور.

دختر کوچولو بی‌آنکه دست به سکه پنج سنتی خود بزند، غمگین راه خود را گرفت تا از فروشگاه بیرون برود. صاحب فروشگاه او را صدا زد و گفت که سکه پنج سنتی خود را جاگذاشته است. دخترک برگشت و گفت: «باشد، اشکالی ندارد. من که نمی‌توانم چیزی با آن بخرم.»

نتیجه اخلاقی: هر فرد دارای ثروتی است که با آن می‌تواند چیزهایی بخرد، ولی بعضی چیزها با میزان دارایی او قابل خریدن نیست.

توانمندی‌های ما نیز مانند پول و دارایی‌های ماست. قادر به انجام دادن کارهایی هستیم و از طرفی دیگر در سروسامان دادن به برخی امور ناتوان می‌باشیم، اما هرگز نباید اجازه دهیم کارهایی که نمی‌توانیم انجام دهیم، در کارهایی که قادر به انجام آن هستیم اختلال ایجاد کند.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *