مرد برای اعتراف نزد کشیش رفت.

سوءاستفاده از دیگران / یک داستان انگیزشی

سوءاستفاده از دیگران 

یک داستان انگیزشی

 

آشکارترین نشانه خواری بشر این است که آدمی همه را فقط ابزاری برای رسیدن به هدف خویش دانسته یا از بیخ و بن هیچ شمارد.
«نیچه»

 

مرد برای اعتراف نزد کشیش رفت.

– «پدر مقدس، مرا ببخش. در زمان جنگ جهانی دوم من به یک یهودی پناه دادم.»

– «مسلماً تو گناه نکرده‌ای پسرم.»

– «اما من از او خواستم برای ماندن در انباری من هفته‌ای بیست شیلینگ بپردازد.»

– «خب، البته این‌یکی زیاد خوب نبوده، اما بالاخره تو جان آن آدم را نجات دادی، بنابراین بخشیده می‌شوی!»

– «اوه پدر این خیلی عالیه، خیالم راحت شد، حالا می‌توانم یک سؤال دیگر هم بکنم؟»

– «چه می‌خوای بپرسی پسرم؟»

– «به نظر شما حالا باید به او بگویم که جنگ تمام شده؟»



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *