پیشوایان هدایت: زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام) برای کودکان و نوجوانان 1

پیشوایان هدایت: زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام) برای کودکان و نوجوانان

پیشوایان هدایت

زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام)

آشنایی با امامان و اهل‌بیت برای کودکان و نوجوانان

نویسنده: عاطفه محمدعلی
ترجمه و تألیف: صفر سفیدرو
تصویرگر: مُنقذ الموسوی، حسنین عباس

به نام خدا

پیشوایان هدایت: زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام) برای کودکان و نوجوانان 2

ولادت

پیشوای پنجم شیعیان، در اول رجب سال ۵۷ هجری قمری، چهار سال پیش از واقعه عاشورا در مدینه دیده به جهان گشود. پدرش امام سجاد (ع) و مادرش فاطمه، دختر امام حسن (ع) بود. امام زین‌العابدین از تولد فرزندش بسیار شادمان گشت. پیامبر خدا (ص) مژده ولادتش را داده بود و پیوسته می‌فرمود: او وارث علوم آل محمد است؛ کنیه‌اش ابوجعفر و مهم‌ترین لقبش «باقر» یعنی شکافنده دانش‌هاست.

دوران کودکی امام باقر (ع) هم‌زمان شد با حوادث تلخ و جان‌سوز کربلا. او نیز در واقعه عاشورا به اسارت رفت. در دوره اسارت می‌دید که حاکمان ظالم چه ستم و مصیبتی بر پدر بزرگوارش روا می‌دارند. حاکمان بنی‌امیه راه زور و ستم و کشتار مردم بی‌گناه را پیش گرفتند. آنان افراد نیکوکار و شایسته را به قتل می‌رساندند و بیت‌المال را برای تقویت حکومت خود و ساختن کاخ‌های باشکوه خرج می‌کردند.

شیعیان بیش از همه سختی می‌کشیدند و شکنجه می‌شدند. حَجّاج بر پیروان امام علی (ع) بسیار سخت می‌گرفت؛ ایشان را شکنجه و آزار می‌داد و در سراسر کشور اسلامی شیعیان را آواره کرده بود.

در چنین روزگار سخت و پر غم و غصه، امام باقر (ع) پدر بزرگوارش را از دست داد. آن حضرت به خاطر اذیت و آزاری که شیعیان تحمل می‌کردند و به خاطر سختی و رنج فقیران و نیز برای سرنوشت اسلام غصه می‌خورد. امام باقر (ع) تصمیم گرفت با گسترش تعالیم اسلامی و گفتگو با سران گروه‌های منحرف، از دین اسلام دفاع کند. به همین دلیل افراد بسیاری برای یادگیری دور او جمع شدند.

علم و عبادت

امام باقر (ع) بسیار صبور، فروتن، پارسا و همیشه به یاد خدا بود. آن حضرت شیفته‌ی نماز بود و شبانه‌روز صد و پنجاه رکعت نماز می‌خواند. امام (ع) برای اعمال حج وارد مکه شد. همین‌که چشمانش به کعبه افتاد، بسیار گریست. پس از طواف خانه‌ی خدا به نماز ایستاد و آن‌قدر در سجده گریه کرد که محل سجده از اشک چشمش خیس شد. امام باقر (ع) نیمه‌شب‌ها از خواب بیدار می‌شد و با خدای خود راز و نیاز می‌کرد.

پیشوایان هدایت: زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام) برای کودکان و نوجوانان 3

درود و سلام پیامبر (ص) به امام باقر (ع)

امام باقر (ع) می‌فرماید: روزی نزد جابر بن عبدالله انصاری رفتم. جابر نابینا شده بود. به او سلام دادم. او نیز جواب سلام من را داد. پرسید: تو کیستی؟ گفتم: محمد فرزند امام سجاد (ع). گفت: بیا نزدیک. نزدیک‌تر رفتم. جابر دستم را بوسید. می‌خواست پایم را ببوسد. نگذاشتم. سپس گفت: پیامبر خدا (ص) به تو سلام رساند. من نیز گفتم: سلام و رحمت و برکت خدا، بر رسول خدا (ص). پرسیدم: جابر، چگونه پیامبر (ص) به من سلام رساند؟ پاسخ داد: روزی همراه رسول خدا (ص) بودم. آن حضرت به من فرمود: جابر، تو زنده می‌مانی و مردی از فرزندانم به نام محمد را می‌بینی. خداوند نور و حکمت به او عطا می‌کند. سلام من را به او برسان.

پیشوایان هدایت: زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام) برای کودکان و نوجوانان 4

سخت‌گیری هشام

هشام ستمگر، به والی مدینه دستور داد که امام باقر (ع) را به دمشق بفرستد. وقتی امام (ع) به دمشق رسید، هشام از اطرافیانش خواست او را مسخره کنند. امام باقر (ع) به مجلس هشام وارد شد، به همه‌ی حاضران سلام کرد. امام به هشام اعتنا نکرد. هشام خیلی عصبانی شد. به امام گفت: هنوز هم شماها به دنبال ایجاد تفرقه میان مسلمانان هستید؟! او گمان می‌کرد امام (ع) از علم و دانش بی‌بهره است. خودش ساکت شد و اطرافیانش امام را به مسخره گرفتند. امام باقر (ع) چند جمله خطاب به آنان گفت که همه ساکت شدند.

امام فرمود: مردم، شما چه کار می‌کنید؟ خداوند، ما را وسیله‌ی هدایت شما قرار داد. حکومت واقعی از آن ما است. عاقبت از آن ما است.

آنگاه امام باقر (ع) از مجلس هشام بیرون رفت. حاضران از اینکه نتوانستند جواب امام را بدهند، ناراحت بودند، با کینه و دشمنی به او نگاه می‌کردند و به یکدیگر می‌گفتند: این فرزند ابو تراب است. در همین موقع فردی سخنرانی کرد. خداوند را حمد و سپاس گفت. به پیامبر (ص) درود فرستاد و آنگاه فضیلت اهل‌بیت را برشمرد و امام باقر (ع) را به مردم معرفی کرد.

حاکمان دوران امام باقر (ع)

آغاز دوره‌ی امامت امام باقر (ع) هم‌زمان بود با حکومت ولید ستمگر و ظالم. پس از او سلیمان روی کار آمد. او بسیار شکم‌پرور بود. پس از سلیمان، عمر بن عبدالعزیز حکومت را به دست گرفت، حاکم جدید، دستور داد دیگر در سخنرانی‌ها و روی منبرها به علی (ع) دشنام ندهند و فدک را نیز به علویان بازگردانند. عده‌ای می‌گفتند: او حاکم خوب و عادلی است. عده‌ای دیگر می‌گفتند: وی از روی سیاست این کارها را می‌کند.

ابو بصیر می‌گوید: یک روز همراه امام باقر (ع) در مسجد بودم. عمر بن عبدالعزیز وارد مسجد شد. امام فرمود: این پسر، عدالت را گسترش خواهد داد و چهل سال عمر می‌کند. پس از چهل سال می‌میرد. اهل زمین برای او گریه و زاری می‌کنند. ولی اهل آسمان او را لعن و نفرین می‌کنند. پرسیدم: ای فرزند رسول خدا، شما فرمودید: او فردی عادل و باانصاف است؟! فرمود: خلافت حق ما است؛ او جای ما را می‌گیرد.

پس از وی، یزید بن عبدالملک روی کار آمد. او هم فردی ستمگر و ظالم بود. پس از او هشام به قدرت رسید. وی نسبت به علوی‌ها کینه و حسادت بسیار داشت. همین فرد، زید، فرزند امام سجاد (ع) را به شهادت رساند و امام باقر (ع) را مسموم کرد.

موضع‌گیری

در دوران امام باقر (ع) حاکمان بنی‌امیه می‌خواستند مردم را فریب دهند و دین اسلام را نابود کنند. امام باقر (ع) می‌دانست که بنی‌امیه هیچ‌گاه ایمان قلبی ندارند. در زمان آن حضرت گروه‌های دینی بسیاری فعالیت می‌کردند.

امام (ع) مانند کوه در مقابل افکار و عقیده‌ی نادرست آنان ایستاد. با رهبران آنان گفتگو می‌کرد و با دلیل محکم ثابت می‌کرد که اندیشه‌های آنان باطل است.

اخلاق محمدی

مردی از اهل شام به مجلس امام باقر (ع) رفت‌وآمد داشت. او به امام گفت: من کینه‌ی شما را در دل دارم. من به فرمان خدا و رسولش نسبت به شما کینه دارم؛ ولی چون شما بسیار باادب هستید و زیبا سخن می‌گویید، نزد شما می‌آیم. امام باقر (ع) نیز همیشه به نیکی با او سخن می‌گفت و می‌فرمود: هیچ‌چیز بر خداوند پوشیده نیست.

مدت‌ها از این قضیه گذشت. چند روزی آن مرد نزد امام باقر (ع) نیامد. امام، علت را پرسید. گفتند: او مریض است. امام (ع) به عیادتش رفت. از بیماری او پرسید و به او سفارش کرد که چه غذاهایی بخورد تا خوب شود. چند روز گذشت. آن مرد بهبودی یافت و از بستر بیماری بلند شد. بلافاصله برای عذرخواهی نزد امام رفت و ازآن‌پس یکی از اصحاب و یاران امام شد.

پیشوایان هدایت: زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام) برای کودکان و نوجوانان 5

مناظره با دانشمندان مسیحی

امام باقر (ع) در شام با یکی از دانشمندان بزرگ مسیحی گفتگو و مناظره‌ای داشت. دانشمند مسیحی پرسید: آیا از دانشمندان مسلمانان هستی یا از جاهلان ایشان؟ امام فرمود: از جاهلان نیستم. او پرسید: آیا شما گمان می‌کنید به بهشت می‌روید، می‌خورید، می‌آشامید و حرفی نمی‌زنید؟ امام فرمود: آری. او پرسید: به چه دلیل؟ امام فرمود: جنین در شکم مادر، می‌خورد و می‌آشامد و حرفی هم نمی‌زند. مسیحی پرسید: چه موقع، نه شب است و نه روز؟ امام فرمود: زمان میان صبح و طلوع خورشید. دانشمند مسیحی چند سؤال دیگر هم از امام پرسید. وقتی‌که دید امام همه‌ی پرسش‌هایش را به‌درستی پاسخ می‌دهد، خیلی تعجب کرد.

آری، امام باقر (ع) نامدارترین شخصیت جهان اسلام به شمار می‌رفت. خانه‌اش به دانشگاهی تبدیل شده بود و دانشمندان از همه‌ی شهرها برای یادگیری نزد او می‌آمدند. شاگردان بسیاری نزد آن حضرت پرورش یافتند و فقیهان بزرگ مکه، مدینه و عراق سَرِ درس امام باقر (ع) حاضر می‌شدند.

پیشوایان هدایت: زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام) برای کودکان و نوجوانان 6

دستگیری

در دوران امامت آن حضرت، حکومت بنی‌امیه، خیلی ضعیف شده بود. بسیاری از مسلمانان از ستم امویان خسته شده بودند. آنان تلاش می‌کردند حکومت را نابود کنند. شیوه‌ی حکومتی امویان نیز سخت‌گیری نسبت به مخالفان بود. در این شرایط امام باقر (ع) با هیچ‌یک از گروه‌های مخالف ارتباط نداشت و می‌کوشید معارف اسلامی را گسترش دهد. دستگاه ستمگر بنی‌امیه که از حضور امام در میان مردم وحشت داشت، او را دستگیر و زندانی کرد. زندانیان دور امام را گرفتند. رئیس زندان از عاقبت کار ترسید. به حکومت خبر داد. دستگاه حکومت نیز آن حضرت را از زندان آزاد کرد و به مدینه بازگرداند.

سخنانی گهربار از امام باقر (ع)

امام باقر (ع) می‌فرماید: زکات علم این است که آن را به بندگان خدا بیاموزی.

آن حضرت درباره‌ی یادگیری علم و دانش فرمود: دانشمندی که مردم از علم و دانش او سود ببرند از هزار عابد بهتر است.

امام باقر (ع) درباره‌ی شیعه‌ی واقعی می‌فرماید: شیعه بودن به این نیست که انسان بگوید ما اهل‌بیت را دوست داریم. شیعه‌ی واقعی کسی است که از خدا بترسد و خداوند را اطاعت کند. اگر کسی بگوید: من رسول خدا را دوست دارم؛ ولی به دستورات او عمل نکند، هیچ فایده‌ای برایش ندارد. از خدا بترسید. بدانید که خداوند با هیچ‌کس خویشاوند نیست. بهترین بنده‌ی خدا، کسی است که از خدا بترسد و از او فرمان‌برداری کند. هر کس مطیع خدا باشد، دوست ما به شمار می‌رود و هر کس از فرمان الهی سرپیچی کند دشمن ما است.

آن حضرت به فرزندش امام صادق (ع) می‌فرمود: هرگاه خداوند نعمتی به تو داد، بگو «الحمدالله» و هرگاه و غمگین شدی، بگو «لا حول و لا قوه الا بالله» و اگر روزی‌ات به تأخیر افتاد، بگو «استغفرالله»

پیشوایان هدایت: زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام) برای کودکان و نوجوانان 7

خبر دادن از مرگ خویش

هشام، حاکمی بسیار ستمگر بود و نسبت به فرزندان رسول خدا (ص) سخت کینه در دل داشت. او وقتی می‌دید امام باقر (ع) بافضیلت و دانشمند است و مردم همیشه درباره‌ی وی سخن می‌گویند، به او حسادت می‌ورزید. سرانجام هم آن حضرت را مسموم کرد.

امام باقر (ع) وقتی‌که دید به‌زودی از دنیا می‌رود و به عمه‌اش، فاطمه فرمود: «الآن پنجاه‌وهشت سال از عمرم می‌گذرد.» فاطمه دختر امام حسین (ع) نیز از این سخن امام (ع) فهمید که او به‌زودی دنیا را ترک می‌کند.

the-end-98-epubfa.ir



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *