داستان آموزشی کودکان
در مدرسه
آموزش بایدها و نبایدها در مدرسه، به کودکان
آموزش مهارتهای اجتماعی و زندگی به کودکان و نونهالان
تصویرگران: علی خوش جام – یاسمن اکبری
به نام خدای مهربان
اسم این دختر، سارا است. سارا دختر خوبی است. او دلش میخواهد که هر چه زودتر بزرگ شود و به مدرسه برود. چون مدرسه را خیلی دوست دارد. مادر و پدرش دربارۀ مدرسه برای او حرفهای زیادی گفته اند. او میداند که در مدرسه میتواند درس بخواند و باسواد شود. خودش بهتنهایی میتواند کتابهای داستان و تابلوهای توی خیابان را بخواند.
سارا میداند که برای رفتن به مدرسه، باید صبح زود از خواب بیدار شود. او دوست دارد وقتی صبح از خواب بیدار میشود، شاد و سرحال باشد، خوابآلود و کسل نباشد؛ سر کلاس خمیازه نکشد. مادر و پدر به او گفته اند: «اگر میخواهی صبح، شاد و سرحال از خواب بیدار شوی، باید شبها زود بخوابی.»
برای همین، سارا هر شب زود میخوابد تا عادت کند که وقتی میخواهد به مدرسه برود، زود بیدار شود.
سارا میداند که شبها قبل از خواب باید وسایل توی کیفش را مرتب کند. باید مراقب باشد که چیزی را جا نگذارد. او میداند که وسایلی مانند کتاب، دفتر، مداد، مدادتراش، پاک کن، مداد رنگی، دفتر نقاشی، خط کش و لیوانش را باید داخل کیفش بگذارد. مادر و پدر سارا گفته اند اگر او بخواهد صبح، قبل از رفتن به مدرسه وسایل داخل کیفش را مرتب کند، ممکن است دیر به مدرسه برسد. پس باید آنها را از شب قبل آماده کند.
سارا میداند برای این که سرِ کلاس بتواند سرحال باشد، باید صبحها حتماً صبحانه بخورد. مادر و پدرش به او گفته اند که اگر صبح صبحانه نخورد، سر کلاس کِسِل و بی حال میشود. حتی ممکن است حرفهای معلم را بهخوبی متوجه نشود و درس هایش را بهدرستی یاد نگیرد. سارا صبحها همیشه یک لیوان شیر، چای شیرین، کره، پنیر و یا مربا میخورد. او صبحانه را خیلی دوست دارد. مخصوصاً اگر نان تازه هم باشد.
سارا اولین روز مدرسه را خیلی دوست دارد. او میداند که روز اول مدرسه، باید با خوشحالی با مادرش به مدرسه برود. سارا میداند که وقتی مادرش او را به مدرسه میرساند، او باید از مادرش خداحافظی کند و برایش دست تکان بدهد. سارا میداند که نباید از مدرسه بترسد و یا در مدرسه گریه کند. چون مدرسه هیچ ترسی ندارد و گریه کردن، کار بچه های ترسو است.
سارا به خودش گفته است: «وقتی مامان میخواهد به خانه برگردد، به او نمیگویم که من را هم با خودش به خانه برگرداند.» چون او میداند که باید در مدرسه بماند و درس بخواند. مادرش هم باید برگردد و به کارهایش برسد.
سارا میداند که در مدرسه باید با بچه های دیگر دوست شود و بازی کنند. سارا تصمیم گرفته است با بچه هایی که گریه میکنند و مادرشان را میخواهند، صحبت و آنها را آرام کند تا گریه نکنند.
سارا میداند که در اولین روز مدرسه، مدیر یا ناظم به او میگوید که باید به کدام کلاس برود. او باید از آن روز به بعد، در صفِ همان کلاس بایستد و همراه با بقیه بچه ها به داخلِ همان کلاس برود.
سارا میداند که نباید در صف، شلوغ کند، نباید از صف بیرون برود، نباید با پشت سریِ خود و یا کسی که جلوی او ایستاده است صحبت کند. بلکه باید خیلی آرام سر جایش بایستد و به صحبتهای ناظم و یا مدیر گوش بدهد. سارا میداند که وقتی وارد کلاس شد، نباید سروصدا و یا شلوغ کند، بلکه باید آرام روی نیمکت بنشیند و وقتی خانم معلمِ مهربان وارد کلاس شد، همراه با بچه های دیگر برای احترام گذاشتن به خانم معلم بایستد و وقتی، خانم معلم گفت: «بفرمایید!» او هم همراه با بچه های دیگر بنشیند و به صحبتهای معلم گوش بدهد.
سارا میداند که نباید سر کلاس با کسی صحبت کند و یا چیزی بخورد. او میداند که اگر بخواهد از کلاس بیرون برود، باید دستش را بلند کند و از خانم معلم اجازه بگیرد. اگر او اجازه داد، آن وقت میتواند از کلاس بیرون برود. سارا میداند که اگر سر کلاس صحبت کند و حواسش به درس و حرفهای خانم معلم نباشد، درس
را خوب یاد نمیگیرد و آن وقت نمرههای خوبی هم نمیگیرد؛ اما سارا دوست دارد شاگرد زرنگی باشد.
سارا زنگ های تفریح را خیلی دوست دارد. او میداند که در زنگ های تفریح میتواند با دوست هایش بازی کند و خوراکی بخورد. او میداند که خوب است خوراکیهایش را با دوستانش تقسیم کند.
سارا میداند که در زنگ های تفریح نباید در حیاط بدود. چون ممکن است با بچه های دیگر برخورد کند. سارا میداند که وقتی از مدرسه به خانه برمیگردد، باید ناهار بخورد و کمی استراحت کند. بعد تکالیفش را انجام بدهد. اگر تکالیفش را زود انجام ندهد، مجبور میشود دیر بخوابد و آن وقت نمیتواند صبح زود از خواب بیدار شود.
سارا به مادر و پدر خود میگوید: «مامان جان! بابا جان! من مدرسه را خیلی دوست دارم. دلم میخواهد زودتر بزرگ شوم و به مدرسه بروم.»
بابا میگوید: «سارا جان! مطمئن هستم که اگر تو به مدرسه بروی، شاگرد خیلی خوبی میشوی.»
مامان هم میگوید: «من مطمئن هستم که سارا شاگرد مؤدب، مرتب، درسخوان و منظمی میشود. چون او بهخوبی میداند که در مدرسه باید چهکارهایی انجام دهد و چهکارهایی انجام ندهد.»
آیا تو هم مدرسه را دوست داری؟ آیا تو هم همه چیز را دربارۀ مدرسه میدانی؟
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)